ترجمه نهج البلاغه

عزیزالله جوینی

نسخه متنی -صفحه : 398/ 171
نمايش فراداده

خطبه 232-سفارش به ترس از خدا

(و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است): شكر گويم او را شكرى مر نعمتهاى او (را)، و يارى خواهم از او بر وظيفه هاى حق هاى او، غلبه كننده (است) لشكر (او كه انبيا و اولياء اويند)، بزرگ (است) بزرگوارى او، و گواهى دهم به درستى كه محمد بنده او است و رسول او كه بخواند خلق را وا طاعت خدا، و قهر كرد دشمنان او را (در حالى كه) جهاد كنند(ه بود) از دين او، باز نگرداند او را از آن (جهاد) جمع شدن (مردمان) بر دروغ داشتن او، و طلب كردن براى فرو نشاندن نور او. و چنگ در زنيد به پرهيزگارى خدا به درستى كه آن ريسمانى است استوار، بندنه او، و حصنى نگاه داشته بالاء او، و پيشى گيريد مرگ را و سختى هاى او، و بگسترانيد براى او پيش از فرود آمدن او، و بسازيد براى او پيش از نزول او، به درستى كه غايت قيامت است، و پسنده است به آن، مرگ (پنددهنده و) واعظى مر آن كس را كه دريابد، و جاى عبرت مر آن را كه نداند. و پيش از رسيدن غايت (كار كه قيامت است) آنچه مى دانيد شما: از تنگى گورها، و سختى نوميد، و ترس (از جاى) ديده ور شدن (فرشتگان عذاب) و بيم ها و ترس هاى سخت، و آمد و شدن استخوان هاى پهلو از خوف، و در هم كوفتن گوشها، و تاريكى لحد، و ترس وعده قيامت، و غم محنت گور، و بستن سنگ پهن مر انباشتن گور به خاك.

بپرهيزيد از خدا (اى) بندگان خدا! به درستى كه دنيا گذرنده است به شما بر راهى (كه آن راه آخرت است)، و شما و قيامت در ريسمانى جمع شده ايد، پس گوئى كه آن قيامت آمد به علامتها و نشانه هاى خود، و نزديك آمد به مقدمات آن، و باستاد شما را بر راه آن. و گوئى كه آن (قيامت) به درستى (كه) ديده ور شد به زلزله هاى آن، و بخوابانيد به سينه هاى آن، و بگرديد و واگشت دنيا به اهل (آن)، و بيرون آورد ايشان را از زير بغل (و پرورش) خود، و بود چون روزى كه بگذشت، و ماهى كه به آخر رسيده باشد، و گشت نو آن كهنه، و فربه آن لاغر. (داخل كرد اهل خود را) در جايگاهى (كه) تنگ (است) جاى اقامت (آن)، و (در) كارهاى پوشيده و مشبه بزرگ، و آتشى كه سخت باشد حرص و شره آن، بلند و عالى (است) آواز آن، بالا شونده (است) زبانه آن، خشمناك (است) ناله آن، افروزنده (است) آتش آن، دور (است) فرو مردن آن، افروزنده (است) هيزم آن، ترسناك (است) بيم آن، تاريك (است) قرارگاه آن، تاريكى آورنده (است) جانبهاى آن، گرم (است) ديگهاى آن، دشوار (است) كارهاى آن، و برانند آن گروهان را- كه پرهيزگارى كردند پروردگار خود را- وا بهشت (در حالى كه) گروهان (باشند). به درستى كه ايم ن گردانيده باشند از عذاب، و منقطع شود (از ايشان) سرزنش، و دور كرده باشند ايشان را از آتش دوزخ، و آرام داده باشند ايشان را به سراى بهشت، و پسنديده باشد جاى بازگشت و آرامگاه، آنها كه بود عملهاى ايشان در دنيا پسنديده، و چشم هاى ايشان گرينده، و بود شب ايشان در دنياى ايشان روز به ترسكارى، و آمرزش خواستن. و بود روز ايشان شب به وحشت گرفتن از خلق و منقطع شدن، پس گردانيد خدا براى ايشان بهشت را جاى بازگشتن، و جزاى (عمل ايشان) را پاداشت، و بودند سزاوارتر به آن، و اهل آن (بهشت) در ملكى و ملكتى هميشه، و نعمتى بر جا و ثابت. (پس) نگهداريد (اى) بندگان خدا! آن (چه را) كه به نگهداشتن او ظفر يابد فيروزى يا بنده شما، و به ضايع كردن آن زيان كند باطل كننده شما، و پيشى گيريد اجلهاى خود را به عملهاى خود، به درستى كه شما گرو كردگانيد به آنچه سلف داديد شما، و جزا يافتگانيد به آنچه پيش فرستاديد شما، و گوئى بدرستى كه نزول كرد به شما مرگ، پس (بعد از مرگ) نه باز گرديدنى (هست) كه بيابيد آن را (براى تلافى گناه)، و نه به سر درآمدگى كه اقاله كنند (و عفو كنند) با شما. بر عمل داراد ما را خدا و شما را به طاعت خود و طاعت رسول خود (عليه السلام)، و عفو كنا(د) از ما و از شما به افزونى رحمت خود، ملازم باشيد در وطن هاى خود، و صبر كنيد بر بلا و مكروهات، و مجنبانيد دستهاى خود و شمشيرهاى خود (را بر) مراد زبان هاى خود، و تعجيل مكنيد بدانچه تعجيل نكرد آن را خدا بر شما (از جهاد و غزا پيش از ظهور امام). به درستى كه هر كس كه بميرد از شما بر فراش خود و او بر شناخت حق پروردگار خود باشد، و (دانا بر) حق رسول خود، و اهل بيت او بوده باشد مرده (با)شد شهيد، و افتد مزد او بر خدا، و سزاوار باشد ثواب آنچه قصد داشت از نيكوئى كردار نيك، و بايستد نيت و قصد مقام برهنه كردن او شمشير خود (را)، (پس) به درستى كه هر چيزى را مدتى است و اجلى.