ترجمه نهج البلاغه

عزیزالله جوینی

نسخه متنی -صفحه : 398/ 188
نمايش فراداده

نامه 011-به گروهى از سپاهيان

و از وصيتهاى آن حضرت- عليه السلام- است، كه وصيت مى كند به اين لشكرى را كه بفرستاد او به (سوى) دشمن: پس چون فرود آئيد شما به دشمن شما، يا فرود آيد دشمن شما به شما، پس بايد كه باشد لشكرهاى شما در پيش كوهها به جاى بلند، يا دامن كوهها، يا ميان جويها، تا كه باشد مر شما را (آن مكان) يار(ى دهنده) بر دشمن، و پيش شما (جاى) باز گردانيدنى (بعد از فرار). و بايد كه باشد مقاتله شما در يك رو يا دو رو، و گردانيد شما نگهبانان در سرهاى كوهها، و به دوشهاى پشته ها، تا نيايد به شما دشمن از جايگاه ترس يا از (جاى) ايمنى (به مكر و فن). بدانيد به درستى كه مقدمه قوم جاسوسان ايشانند، و جاسوسان مقدمه ديده بانان ايشان، و بر شما باد از جدائى، پس چون فرود آئيد شما فرود آئيد همه، و چون كوچ كنيد شما كوچ كنيد همه، و چون به سر درآيد شما را شب (پس) گردانيد نيزه ها را سپر خود، و مچشيد خواب (را) مگر اندك، و (يا) جنبانيدن پلك چشم.

نامه 012-به معقل بن قيس الرياحى

و از وصيتهاى آن حضرت- عليه السلام- است، مر معقل پسر قيس رياحى (را)، هنگامى كه (روان گردانيد او را به شام، و آمد (با) سه هزار مرد پيش فراداشته مر او را: بپرهيز از خدا آنك ناچار است مر تو را از رسيدن (به) او، و نيست نهايت مر تو را جز او، و بايد كه مقاتله نكنى مگر آنك مقاتله كنند با تو، و برو در بامداد و شبانگاه، و قيلوله (كن با) مردمان، و به رفاهيت رو در رفتن، و مرو اول شب به درستى كه خداى تعالى گردانيد (او را) آرامگاه (و) آرامش، و تقدير كرد او (را) جاى اقامت نه كوچ كردن، (پس) با راحت انداز در او تن خود را، و راحت د(ه) پشت دابه خود را چون اسب و استر، پس چون واقف شوى تو هنگامى كه رو بنمايد سحر يا هنگامى كه شكافه شود بامداد برو (به) بركت خدا. پس چون برسى تو به دشمن بايست (نسبت) به اصحاب خود (در) ميانه، و نزديك مرو (به آن) قوم (چون) نزديك شدن آن كس كه خواهد درآويزد به حرب، و دور مشو از ايشان (چون) دور شدن كسى كه ترسد حرب را، تا كه آيد به تو فرمان من، (و) برندارد شما را دشمنى ايشان بر كارزار ايشان پيش از خواندن ايشان وا ايمان و اسلام و عذر (و حجت) آوردن وا ايشان.