بپرهيزيد از خدا چون پرهيزيدن كسى كه ها پژاردن به مجرد (شدن از علائق دنيا)، و جد كرد به آن پژاردنى، و شتاب كرد در (زمان) مهلت (عمر)، و پيشى گرفت از ترس، و نظر كرد در باز گرديدن پنا(ه)گاه، و عاقبت بازگرديدن و عاقبت بازگشت.
و گفت- عليه السلام: سخاوت پاسبان تن ها است، و بردبارى دهن بند بى خرد است، و عفو زكوه فيروزى است، و اندوه وا بردن (از خود) عوض تو است از آن كس كه غدر كرد، و مشاورت كردن عين هدايت باشد. (و) به درستى كه در خطر افتاد هر كه بى نياز شد به راى خود، و صبر محاربت كند و باز دارد حوادث زمانه را، و جزع و ناشكيبائى از ياران حوادث زمانه است، و شريفترين توانگرى ترك آرزوها است. و چندا از عقل كه اسير (است) نزديك هوى (كه) امير (است)، و از توفيق است نگهداشتن تجربه، و دوستى خويشى(ئى) فايده گرفته (شده)، و امين مدار ملول را.
و گفت- عليه السلام: شگفت آمدن مرد به نفس خود يكى از حسد بردگان عقل خود (است). ((در اين كتاب دو حكمت بعدى در صفحه 498 نيز با شماره كلمه قصار 104 عنوان شده است .))