ترجمه نهج البلاغه

عزیزالله جوینی

نسخه متنی -صفحه : 398/ 362
نمايش فراداده

حکمت 349

و عزا گفت- عليه السلام: گروهى را از مرده(اى) كه مرده بود ايشان را، پس گفت: به درستى كه اين كار نيست (كه) به شما ابتدا كرده (باشند)، و نه با شما به آخر رسيد(ه باشد)، و به درستى كه بود صاحب شما اين كه مسافرت كند؟ گفتند: بلى. گفت: پس شمريد او را در بعضى سفرهاى او، پس اگر باز آمد بر شما (كه) به خير (باشد)، و الا پس شما برسيد بر او.

حکمت 350

اى مردمان! بايد كه بيند شما را خدا از نعمت ترسكاران، چنان كه بيند شما را از عذاب ترسكاران. به درستى كه هر كه را فراخ گرفته اند بر او (در آنچه كه) در دست او است از توانگرى، پس نبيند آن (فراخى) را به غفلت فراگرفتن (خدا او را)، پس به درستى كه ايمن شد (از عذاب) ترسيده (شده). و هر كه را تنگ فراگرفته اند بر او (در آنچه كه) در دست او (است)، پس نديد آن (تنگى) را آزمودنى، به درستى كه ضايع كرد (ثواب) اميد داشته (شده را).

حکمت 351

اى اسيران رغبت (و آرزو) باز ايستيد (از آرزوها)، به درستى كه ميل كننده بر دنيا نترساند او را از دنيا مگر آواز (دندانهاى) حادثه ها و زايل شدن(ها). اى مردمان! قيام كنيد از (جانب) نفسهاى شما ادبهاى آن را، و بگردانيد آن را از حريص شدن (بر) عادتهاى او.