آن حضرت عليه السلام را از توحيد و عدل پرسيدند فرمودند: توحيد آنست كه خداى را در وهم و انديشه نياورى (زيرا آنچه كه در وهم و انديشه در آيد مخلوق و بازگشتش بسوى خود شما است) و عدل آنست كه او را متهم نسازى (باينكه او تو را مجبور بزشتكاريها كرده است، و پس از ارتكاب آنها ترا عقاب ميفرمايد).
در دعائى كه در آن از خدا باران ميخواست عرض كرد: بار خدايا ما را بوسيله ابرهاى فرمانبر و نرم رفتار سيراب فرماى، نه با ابرهاى سخت نافرمان. سيدرضى (ره) گويد اين سخن حضرت از سخنان فصيح و شگفت انگيز است، براى اينكه حضرت ابرهاى با رعدها و برقها و بادها و صاعقه ها را به شتران سركشى كه با بارها ميجهند، و سوارانشان را بر ميجهانند تشبيه فرموده است و ابرهائيكه از اين چيزهاى ترسناك بدوراند تشبيه بشتران رام فرمانبر كه شيرشان را ميدوشند و بر آنها سوار ميكردند تشبيه فرموده است.
آن حضرت عليه السلام را گفتند يا اميرالمومنين چه خوش بود اگر ريش خويش را خضاب و رنگ ميفرموديد فرمودند خضاب آرايش و زينت است، و ما گروهى مصيبت زدگانيم سيدرضى(ره) گويد: مراد حضرت مصيبت رسول خدا صلى الله عليه و آله ميباشد.
آنكه در راه خداى پيكار ميكند و كشته ميشود اجرش بيشتر از كسى نيست كه بر عفت و پاكدامنى توانا است و آنرا بكار ميبرد، شخص عفيف و پاكدامن نزديك است فرشته اى از فرشتگان باشد.
قناعت گنجى است تمام نشدنى (شرح و ترجمه اينكلمه كه بعينه همان كلمه 54 ميباشد، و در اينجا مكرر شده است گذشت).