ترجمه نهج البلاغه

سید نبی الدین اولیایی

نسخه متنی -صفحه : 261/ 138
نمايش فراداده

نامه 025-به مامور جمع آورى ماليات

خطاب به مباشر جمع آورى صدقات با پرهيزكارى توام با ترس از خداوند بى همتاى خويش عزم گردآورى زكاه را كن مبادا يك فرد مسلمان را به نادانى از خويش برنجانى يا اينكه او را بترسانى كه بر او بنحوى بگذرى كه او را دلگير سازى و او ناراحت گردد بيش از آنچه خداوند معين كرده است از او چيزى مگير. آن لحظه كه وارد بر قبيله اى شدى قصد ورود بر خانه و آسوده گاهشان را ننما در سرآب، باغ و زمينى كه نزديك سرچشمه آنهاست فرود بيا و آنگاه با متانت و آرامى به طرف آنها روانه شو، در ميانشان بايست و آنگاه چنين بگو: اى بندگان خدا، خليفه پيامبر من را براى گرفتن حق خدا و زكاه اموال به طرف شما فرستاده است اگر در دارائيتان براى خدا نيز وجود دارد آن را به خليفه رسول اكرم بفرستيد. اگر مخاطب تو گفت: نيست بار ديگر مراجعه نكن اما اگر گفت: هست بدون آنكه او را بترسانى يا براو سختگيرى كنى و آزارش دهى همراه او برو و هر مقدار از سيم و زر به تو مى دهد بگير ولى اگر او را گاو و گوسفند و شترى بود بدون اجازه او نزد آنان مرو، براى اينكه آنها حق اوست و به او تعلق خواهد داشت اگر هم نزد چهارپايان او رفتى مثل كسى كه ستمكارانه به مكنتى مى نگرى به آنها ن گاه نكن هيچ چهارپائى را نرانده و نترسان و صاحب آن را با هيچ رفتار ناخوشايندى نرنجان و آنگاه دارائى آن شخص را بدو بخش تقسيم كن و آن را در انتخاب آزاد بگذار هر چه اختيار نمود تو به آن اعتراضى نكن بعد باقيمانده را بدو قسم تقسيم كن و بار دگر او را اختيار بده تا انتخاب نمايد اما در اينجا نيز مبادا متعرض گردى بدين قرار چندان قسمت كن و بوى رخصت انتخاب بده تا آن مقدار كه حق خداوند و زكاه مى باشد از دارائى او بماند و آنگاه حق خداى را از او بگير اگر به اين ترتيب ابطال آن تقسيم را آرزو كرد تو آن كار را كه او دلش مى خواهد انجام بده و باز دو قسمت را درهم كن تا دگر بار همانطور كه دفعه اول انجام دادى بكن تا حق خداوند را كه در ثروت او مى باشد از او بستانى. شتر پيرو و از كار افتاده دست و پا شكسته را از او قبول نكن براى آنها كسى را ايمن نكن مگر اينكه آن شخص را كه تو بدين و ايمانش اطمينان كامل داشته اى حاكم هم حق خدا را بين مسلمانان تقسيم نمايد، آن فردى را كه براى اين كار تعيين مى كنى بايد مردى مهربان و درستكار باشد و شخصى را از خود نرنجاند و خسته و ناراحت نكند بعد هر چه پيش خود جمع نمودى براى ما بفرست تا در مواردى كه خداوند ا مر كرده بين فقرا تقسيم شود لحظه اى كه مامور امين تو آنها را گرفت تا به نزد خليفه آورد به او يادآور شو كه: ميان شتر و نوزاد آن جدائى نيفكند و شير آن را چنان ندوش كه بچه آن بدون غذا ماند و ناراحت شده و آسيب بيند و با سوارى آن را خسته و فرسوده بسازد بين شترانى كه بر آنها سوار ميگردد تعادل برقرار سازد بايد شترى را كه پايش فرسوده شده و از رفتن عاجز است وسائل آسايشش را فراهم كند و به ملايمت به حركتش آورد آنان را از گذرگاههائى عبور دهد كه در آن آبگير و چشمه باشد سزاوار نيست از مرغزارها و راههايى كه بدون آب و علف است آنان را به دنبال خود كشد لازم است گاهى در بين مرغزار و چشمه سارها لحظاتى مهلتشان دهد تا با اجازه خداوند پاك و بى عيب نزد ما بيايند، نه خسته و كوفته و رنج ديده و آنگاه به دستور كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (ص) ميان سزاواران تقسيم گردد. پس آنچه گذشت براى تو پاداش خوبى است بخواست خداوند متعال.

نامه 026-به يكى از ماموران زكات

خطاب به بعضى از كاركنانش او را امر مى كنم به ترس و پرهيز از خداوند، در نهانيها و پوشيدگيهاى كارهايش، آنجا كه به غير خدا گواهى و به جز او نگهبانى نيست. و نيز او را فرمان مى دهم كه چيزى از طاعت خداى را به هنگام پيدائى بجاى نياورده، در صورتى كه به پنهانى خلاف كرده و جز آن را بجاى مى آورد، هر كه نهان و پيدا و كردار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد، البته چنين كس عبادت را پاكيزه و خالص گذارده است و نيز او را فرمان مى رانيم كه با آنان به طرزى زشت برخورد نكرده و به باد دشنامشان نگرفته و به واسطه فرمانروائى و رياستى كه بر آنان دارد روى از آنان برنتابد، زيرا آنان برادران و ياريگران و حقوق، را استخراج كنندگانند. بايد بدانى كه در اين صدقه و زكوه براى تو نيز سهمى واجب و حقى معين و معلوم مى باشد، بايد بدانى كه تو هم يكى از شركاء فقرا و ناتوانان نيازمند ميباشى البته ما نيز حق تو را خواهيم پرداخت، پس تو نيز حق را به آنان بپرداز وگرنه در فرداى قيامت پر دشمن ترين مردم خواهى بود، واى بر آن كسى كه به هنگام رستاخيز در نزد خداوند فقراء و بينوايان و بيچارگان و ممنوعان از حق و مقروضان، و واماندگانش دشمن باشند هر آنك ه امانت را خوار شمرد و خيانت را چراگاه خودش قرار داد، خودش و دينش را از آن خيانت پاكيزه ننمود، بديهى است چنين كسى رسوائى جهان را به خودش راه داده و اين كس در آن جهان خوارتر و رسواتر است. به راستى كه بزرگترين خيانت، خيانت امت است و زشت ترين غشها و آميختگيها غش و چشم پوشى پيشوايان است.