[ مطلوب انسان است و ] اصلا زيبايي براي انسان موضوعيت دارد . همچنين انسان ساختمان را در درجه اول براي حفظ خود از گرما و سرما و دزد و امثال اينها مي سازد ولي هميشه آن را با حس زيبايي خودش مخلوط مي كند ، يعني هميشه مي خواهد منظره آن ساختمان ، مبلمان و فرش اتاقش زيبا باشد . اين زيبايي يك چيزي است در انسان . انسان زيباييهاي طبيعت را دوست دارد . يك جا كه يك آب صاف و زلال مي بيند ، يك استخر ، يك دريا ، از ديدنش لذت مي برد ، از مناظر خيلي عالي طبيعي لذت مي برد ، از منظره آسمان ، از افق ، از كوهها ، از همه اينها لذت مي برد ، يعني اينها را زيبا مي بيند و از زيبايي اينها لذت مي برد .
و همين طور است مسأله هنر كه خودش خلق نوعي زيبايي است ، اموري كه از قديم " صنايع مستظرفه " ناميده شده اند ، مثل خط كه يك هنر خيلي قديمي است . خط بسيار زيبا براي انسان ارزش فوق العاده اي دارد و آن را حفظ مي كند . قرآني كه با خط بسيار زيبا نوشته شده باشد ، ده بار هم اگر انسان آن را ديده باشد دفعه يازدهم باز مي خواهد ببيند ، بلكه صد بار هم ديده باشد دفعه صد و يكم باز مي خواهد تماشا كند . مرحوم ابوي ما ( رضوان الله عليه ) كه خط خودشان هم خوب بود ، به " خط " مخصوصا علاقه خاصي داشتند . ايشان مي گفتند اگر قرآن خيلي خوش خط دست من باشد ديگر نمي توانم بخوانم ، چون آنقدر خيره مي شوم به خطش و به زيباييش كه از خواندن مي مانم . نمونه خط زيبا كتيبه بايسنقر است در جلو ايوان مقصوره [ در حرم امام رضا عليه السلام ] در آن كتيبه بزرگي كه جلو پيشاني ايوان است ، و بايسنقر كه پسر گوهرشاد بوده ، خودش در آخر اين كتيبه نوشته است : " كتبه بايسنقربن شاهرخ بن امير تيمور گوركان . " گوهرشاد زن شاهرخ بوده است و بايسنقر پسر او . در خط ثلث ، ديگر نظيري براي بايسنقر نيامده است ، نه قبل از او كسي چنين خط ثلثي نوشته است و نه بعد از او كسي توانسته بنويسد .
با اينكه عليرضا عباسي كه در زمان شاه عباس مي زيسته فوق العاده خطاط خوبي است و نمونه هاي خطش كه اكنون در اصفهان يا در قم در مقبره شاه عباس هست فوق العاده زيباست ولي [ هرگز به پاي بايسنقر نمي رسد ] . خود قرآن ، يكي از جهات آيت بودنش از مقوله زيبايي يعني فصاحت و بلاغت است ، و يكي از بزرگترين عاملهاي جهاني كردن قرآن ، عامل زيبايي يعني فصاحت و بلاغت فوق العاده آن است . غرض اين است كه گرايش به زيبايي و مظاهر زيبايي نيز يك گرايش است در انسان .
يكي ديگر از گرايشها كه گرايش چهارم است خلاقيت و ابداع است . اين گرايش در انسان هست كه مي خواهد خلق كند و بيافريند ، چيزي را كه نبوده است به وجود بياورد . درست است كه بشر براي رفع حوائج زندگيش هم به كار صنعت و خلاقيت و ابداع پرداخته است ، ولي همين طور كه علم ، هم وسيله اي بوده براي زندگي و هم خودش براي انسان هدف بوده است [ خلاقيت نيز چنين بوده است ] . مسأله اي امروز مطرح است كه آيا علم براي علم يا علم براي زندگي ؟ جوابش اين است : هر دو ، يعني علم براي بشر ، هم به اصطلاح طلبه ها مطلوب بالذات است و هم مطلوب بالغير ، يعني علم هم براي ذات خودش مطلوب است و هم [ براي آنكه ] وسيله اي است براي حل مشكلات بشر . از آن جهت كه علم و كشف حقيقت است مطلوب بالذات است ، و از آن جهت كه علم و كشف حقيقت است مطلوب بالذات است ، و از آن جهت كه در عين حال قدرت است و توانايي و " توانا بود هر كه دانا بود " و وسيله اي است براي حل مشكلات زندگي ، مطلوب بالغير است . خلاقيت نيز همين طور است .
شما ( 1 ) در دانش آموزان ، بهتر تجربه كرده ايد و مي دانيد يك بچه وقتي چيزي را خلق و ايجاد مي كند چگونه به او سرور و فرح دست مي دهد و احساس شخصيت به خودش مي كند . وقتي كاردستي به او مي دهيد كه اين كاردستي را بساز [ مسرور مي شود ] . مي خواهد كه يك چيز جديدي به وجود آورده باشد . به طور كلي ابتكار در هر قسمتي ، خودش خلق است . افرادي را شما مي گوييد اينها ابتكار دارند . مثلا مي گوييد كه در كار معلمي ، فلان شخص ابتكار دارد ، يعني روشي را خلق مي كند . افراد ديگر ممكن است تابع و مقلد باشند ، يعني روشهاي ديگران را تقليد و پيروي مي كنند ، ولي بعضي از افراد اين قدرت را دارند كه مي توانند روش بيافرينند . به طور كلي در طرحهاي اجتماعي ، طرحهاي مملكت داري ، طرحهاي شهرسازي ، در اموري كه مثلا يك شهرداري بايد طرح و ابتكار داشته باشد ، در برنامه ريزي ها و تأليف كتابها [ برخي مبتكرند و برخي مقلد ] . مي بينيد خيلي از كتابها صرفا جنبه تقليدي دارد . مثل معروف ، مي گويند : " كتابهاي چاپي را خطي مي كنند ، دو مرتبه خطيها را چاپي مي كنند " يعني حرفهايي را كه از كتابهاي چاپي گرفته اند مي نويسند و دوباره مي دهند به چاپ .
1. [ اشاره به حضار است كه عبارت از مديران و دبيران مدرسه نيكان بوده اند ] .