نمي خورد ، در اين صورت مي گوييم لفظ كه نمي تواند موضوع بحث باشد ، اگر چيزي مورد اكراه اسلام باشد معناي آن مورد اكراه است نه لفظ آن كه بگوييم اسلام از اين لفظ تنفر دارد . محبت وقتي كه به آن حالت برسد [ " عشق " ناميده مي شود ، ] به يك حالتي كه زمام فكر و اراده انسان را مي گيرد ، بر عقل و بر اراده تسلط پيدا مي كند و لهذا حالتي مي شود شبه جنون ، يعني عقل را ديگر در آنجا حكمي نيست :
در مسأله جنگ عقل و عشق مي بينيد كه هميشه پيروزي را با عشق دانسته اند و محكوميت را با عقل :
يكچنين حالتي را " عشق " مي نامند . عيب اساسي اين حالت اين است كه از اختيار انسان خارج است . اين قابل توصيه نيست . برخي امور است كه اگر پيدا بشود ، به شرط اينكه انسان در برخورد با آن به نحو احسن رفتار كند مفيد واقع مي شود ولي خودش قابل توصيه نيست ، مثل مصيبت . مصيبت براي انسان مي تواند آثار بسيار مفيدي داشته باشد اما قابل توصيه نيست كه به انسان بگويند تو به دست خودت براي خودت مصيبت به وجود بياور چون مصيبت و بلا يك كوره خيلي خوبي است براي اصلاح انسان . اين مسأله اي كه به نام " عشق " ناميده مي شود نيز چيزي است كه اگر پيش آمد ممكن است يك كسي را خراب كند ، ممكن هم هست يك كسي را آباد كند ، ولي به هر حال يك امر قابل توصيه نيست .
اگر هم عرفا آن را توصيه كرده اند آنها يك ادعايي دارند ، ادعاشان اين است كه مي گويند آدم كامل مثل يك آدمي است كه شنا را خوب بلد است كه اگر يك كسي را كه شنا بلد نيست در دريا هم بياندازد ، اگر ديد غرق مي شود مي تواند او را بگيرد و بيرون بياورد . آنها معتقدند كه يك آدم كامل اگر بر يك ناقص اشراف داشته باشد ، مي تواند مراقب و مواظب او باشد و نگذارد هلاك بشود ( 1 ) . مثل آن تمريني كه بچه ها را در استخر مي دهند . به بچه نمي شود توصيه كرد كه به تنهايي برو در استخر ، اما تحت مراقبت يك نفر مربي مانعي ندارد ، او مراقبش است ، اگر ديد دارد غرق مي شود نجاتش مي دهد . همچنين اينها معتقدند كه اين يك امري است كه اگر رخ بدهد ، در انسان وحدت و تمركز ايجاد مي كند ، يعني او را از هزاران رشته تعلق جدا مي كند . يك عيب اساسي در ما اين است كه در روح ما صدها رشته به صدها شي ء وابستگي دارد نه به يك شي ء ، به صدها شي ء از نظر روح و معنا وابسته هستيم ، مثل يك انساني يا يك حيواني كه با رشته هاي مختلف به صد جا بسته باشد ، اگر يكي از آنها بريده شود نود و نه تاي ديگر هست ، دو تا بريده شود نود و
1. حال من به عقيده اينها ، درست يا نادرست ، كاري ندارم .