هر نهاد ، حركتي را در سه مرحله مطابق قاعده " سه پايه " معروف : " بر نهاده ، برابر نهاده ، هم نهاده " دنبال مي كند يا به عبارت دقيقتر : تصديق ، نفي ، نفي در نفي . " در پاورقي مي گويد : " يادآور مي شويم كه كشف اين " سه گانگي " كه افتخارش را به هگل مي دهند به طور كلي نسبي است . مكتب نوافلاطوني و به طريقي ديگر علوم ديني مسيحيت با اسرار تثليث خود قبلا اين سه گانگي را استعمال كرده بودند . ضمنا هگل همچون اغلب فيلسوفهاي آلماني شناسايي بسيار خوبي از علوم ديني داشت . وي حتي سعي كرد دين مسيحي را در سيستم فلسفي خود بگنجاند طوري كه مسيح را مظهر آشتي دوباره اضداد يعني خدا و بشريت سازد . از سوي ديگر اصل آنتي تز را اساسا فيخته با طرح مخالفت " من " و " نه من " تحويل داده بود . بهترين نمونه از جدل هگلي داستان مشهور " ارباب و برده " است كه چون طولاني است در اينجا به نقل آن نمي پردازيم . " ادامه متن : " هر هستي ، هر فكر و هر نهاد ، ابتدا تصديق به موجوديت خود مي كند .
اين مرحله تولد و مرحله تز است . اما هنگامي كه ضمن رشد ، خود را تحميل مي كند مخالفتي بر مي انگيزد و ضد خود را ايجاد مي كند كه مرحله آنتي تز است ( مانند نوجواني كه از راه مخالفت با والدين به تاييد شخصيت خود مي پردازد) و از مبارزه اي كه چنين پديد مي آيد فكر يا نهاد برتري ظهور مي كند كه اضداد را در يك سنتز برتر آشتي مي دهد .
چه شكوهمند پيشرفتي و چه نيك فرجام فرايندي ، زيرا تاريخ ، بدون آنتي تز بايد چون ترازويي بي حركت متوقف مي شد . بدون طغيان پيشرفت هم نمي بود و بدون مفيستو ، فوست ( 2 ) هم موجوديت نمي يافت . " گوته كتابي دارد به نام فوست . مثل اين كه قهرمانشان فوست است كه او مظهر خوبي است ، آن وقت نقطه مقابلي دارد [ كه مفيستو باشد . ] اشاره مي كند به كتاب فوست گوته .
Mephisto Faust . 2 [ در پاورقي آمده است : فوست قهرمان بسياري از آثار ادبي ، از جمله قهرمان يكي از نمايشنامه هاي گوته به همين نام است كه در آن مفيستو كه تجلي شيطان است به فوست پيشنهاد مي كند در برابر غنائم دنيوي روحش را به او بفروشد . ]