قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 1 -صفحه : 330/ 134
نمايش فراداده

در اينصورت نميشود گفت:

كه با عدم قدرت تكليف ساقط است كه عدم قدرت نتيجه اعمال اختيارى آنهاست. آنها از اوّل اعراض كرده‏اند خداوند بر اعراضشان افزوده «يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» صف: 5 مى‏بينيم كه بنى اسرائيل با علم آنكه موسى رسول خداست اذيتش ميكردند و چون از حق ميل و اعراض كردند خداوند قلوبشان را از حق كنار كرد.

هكذا: «ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ...» توبه: 127 بنا بر آنكه دعا نباشد. على هذا اين عدم قدرت مسقط تكليف نيست كه خود سبب آنرا فراهم آورده‏اند.

ناگفته نماند: ملاحظه «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ» كه بعد از آيه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا ...» واقع شده و ملاحظه «إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا ...

فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ» بعد از آيه «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ ...» نشان ميدهد كه بمسلوب القدرة بودن نزديك‏اند و بنظر نگارنده قدرت بكلى از آنها سلب نشده است.

ايضا: اينگونه اشخاص از روى عناد كافرند نه از روى جهل و گر نه جاهل پس از علم ايمان آوردنش سهل است.

مراد از «كفر» در مقابل ايمان در آياتى نظير «وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ ...» بقره:

253، كفر از روى علم است كه همان استكبار و عدم تسليم باشد و الّا كفر از روى جهل كه در «كفر» خواهد آمد حساب ديگرى دارد، و خلاصه: پس از وضوح حقّ هر كه بآن تسليم شود مؤمن و هر كه آنرا كتمان كند و تسليم نشود كافر است اين ايمان و كفر است كه سبب بهشت و جهنّم ميگردد. و سر و كار قرآن مجيد با اين ايمان و كفر است.

در آياتيكه خدا از مردم ايمان ميخواهد نظير «آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ»