قاموس قرآن جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
از تسليم بيرون رفتهاند.خلاصه سخن آنكه: ايمان پس از اعتقاد است، شخص اگر پس از اعتقاد بعقيدهاش تسليم شد مؤمن است و گر نه منافق يا كافر ميباشد، از طرف ديگر هر قدر اعتقاد قوى باشد تسليم محكم خواهد بود، شدت و ضعف ايمان و داراى مراتب بودنش از اين روشن ميشود.در آياتى نظير «وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ ...» اعراف:101 بنظر ما منظور همان عدم تسليم است يعنى: بآنچه قبلا تكذيب كرده بودند تسليم شونده نبودند «1» بقيّه مطلب را در «سلم- اسلام» مطالعه كنيد.اگر گويند: چرا در معنى ايمان اطمينان خاطر را قيد كرديد؟ گوئيم:آن براى ملاحظه اصل مادّه است كه ايمان بالاخره از امن مشتق است پس مؤمن آنست كه بحق تسليم شود و قلبش در آن تسليم مطمئن و آرام و بىاضطراب باشد «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا» حجرات: 15، اصل ريب چنانكه در اقرب الموارد گويد: قلق و اضطراب قلب است.«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» بقره: 6 «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» يس: 7، در اينگونه آيات آيا منظور عدم قدرت ايمان است يعنى آنها ديگر قدرت تسليم ندارند و نميتوانند بحق تسليم شوند و قابليّت تسليم از بين رفته است و يا منظور آنست كه قدرت دارند ولى با عناديكه دارند تسليم نخواهند شد؟ميشود گفت: فرض دوم مراد است يعنى قدرت دارند و اگر بخواهند مىتوانند ولى چون نخواهند خواست خدا در مقام اخبار ميفرمايد كه تسليم نخواهند شد. و نيز ميشود گفت در اثر استكبار و عناد طورى قلوبشان از حق اعراض كرده كه ديگر توجّه بحقّ و قدرت ايمان از آنها سلب شده است.