«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ...» بقره: 213.ظهور اين آيه در آن است كه ابتدا در ميان مردم پيغمبرى وجود نداشته است زيرا لفظ فاء در «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ» دلالت بر بعديّت دارد يعنى مردم يك امّت بودند و پيامبرانى در ميان آنها نبود سپس چون داراى رشد شدند و اختلاف كردند خداوند براى رفع اختلافات زندگى و ايجاد نظم، پيامبران و كتابها فرستاد.على هذا مراد از امّت واحده آنست كه مردم در فطرت اوليّه و كم رشد بودند مثل دنياى اطفال كه با فكر سازج خود زندگى ميكنند و بقانون احتياج ندارند و از آن سر در نمياورند، (و امّت واحده در عدم اختلافاند)، ولى بعدها كه عقول پيش رفت، اختلاف پيدا شده و بعثت پيامبران را ايجاب كرده بدين تقدير ميشود گفت كه آدم ابو البشر پيغمبر نبوده است و مردم اوليّه احتياج به پيامبر نداشتهاند كه در مراحل بسيار ساده زندگى ميكردهاند.جمهور مفسّران چنانكه در «المنار» است لفظ امّة را در آيه ملّت و دين گفتهاند. ولى اين بسيار بعيد است بلكه ظاهرا ملّت واحده در سطح پائين و فطرت اوّلى و عدم اختلاف و نظير آن مراد است.بعضى گفتهاند: «كان» در اين آيه و آيه «وَ ما كانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا» يونس: 19 بمعنى ماضى نيست بلكه بمعنى ثبوت «هست» ميباشد يعنى مردم يك امت