وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً نوح: 28، تبار اسم مصدر و بمعنى هلاكت است، و ظالمان را جز نابودى ميافزاى. إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ اعراف: 139، حقّا آنچه اينان در آنند نابود شونده است.اگر ثلاثى و مزيد فيه اين كلمه هر دو متعدى باشند لازم است بگوئيم تفعيل در اينجا از براى تكثير است وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً اسراء:7، بهر چه غالب شدند بطور كامل نابودش كنند.
تبع
تبع و اتّباع بمعنى پيروى است. خواه بطور معنوى و اطاعت باشد مثل فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ بقره: 38، هر كه از هدايت من پيروى كند براى آنها خوفى نيست و محزون نميشوند و خواه بطور محسوس و دنبال كردن نحو فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ يونس:90، فرعون و لشگريانش آنها را تعقيب كردند و از پى آنها رفتند.ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً بقره: 262، سپس در پى چيزى را كه انفاق كردهاند منّتى يا اذيتى قرار نميدهند أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ مرسلات: 17، آيا پيشينيان را نابود نكرديم سپس ديگران را از پى ايشان ميبريم. و با آيه فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ ...ديديم كه باب افعال بمعنى پيروى و دنبال كردن و هم پيرو قرار دادن است.وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي يوسف:38، از دين پدرانم پيروى كردم.تبع: بر وزن فرس بمعنى تابع