بَلع
فرو بردن. «وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ» هود: 44 گفته شد اى زمين آبترا فرو بر.بَلغ
بلوغ و بلاغ، يعنى رسيدن بانتهاء مقصد اعمّ از آنكه مكان باشد يا زمان يا امرى معيّن و گاهى نزديك شدن بمقصد مراد باشد هر چند بآخر آن نرسد (مفردات) در صحاح آمده: «بلغت المكان بلوغا وصلت اليه و كذلك اذا شارفت عليه ... و الابلاغ الايصال و كذلك التبليغ و الاسم منه البلاغ و البلاغ ايضا الكفاية».راغب با آنكه بلاغ را مصدر ثلاثى گرفته، بمعنى تبليغ و كفايت نيز گفته است.«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» يوسف 22: چون بجوانى رسيد باو حكم و علم عطا كرديم.«وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ» بقره: 231.در اينجاست كه گفتهاند:«بلغن» بمعنى نزديك شدن بپايان اجل است و گر نه بعد از تمام شدن اجل رجوع جايز نيست. ولى اين سخن درست نيست و ظاهرا مراد از «بلغن اجلهنّ» تمام شدن اجل است، در اين باره در «اجل» بتفصيل سخن گفتهايم.«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ» طلاق: 3 هر كه بخدا توكّل كرد خدا براى او كافى است، حقّا كه خدا بكار خود ميرسد و كسى او را منع نميكند. ضمير «امره» به «اللَّه» بر ميگردد و «بالغ» لازم است نه متعدّى.«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ» آل عمران: 20 گفتيم كه بلاغ بمعنى تبليغ است خواه اسم مصدر باشد(1) نگارنده از اين نظر برگشته است تفصيل مطلب در «ملك» ديده شود