نيرو، محكمى (نهايه) موسى بخدا عرض كرد اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» طه: 31 بوسيله برادرم هارون بر نيروى من بيافزاى و مرا بوسيله او نيرومندتر كن، و او را شريك كار من گردان در قاموس، احاطه، نيرو، تقويت و پشت، معنى شده. در مجمع البيان ذيل آيه فوق گويد: يعنى پشت مرا بدو محكم كن، بنظر ميايد كه معنى جامع، همان محكمى باشد، و آن با احاطه و پشت قابل جمع است.
آزَرَهُ
«كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ» فتح: 29 يعنى مانند زرعى كه جوانه خود را از زمين بيرون كرد (روياند) پس آنرا نيرو داد تا سخت شد، مفاعله در آيه، بمعنى تكثير است.
آزر
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً» انعام: 74 ظاهر آيه آنست كه آزر پدر ابراهيم عليه السّلام بود. و صريح آيات است كه آزر مشرك و بت پرست بود و در مقام انكار ميگفت «أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ» مريم: 46 در اين جا دو سئوال پيش ميآيد، [پدر ابراهيم] اول آنكه اهل تاريخ نام پدر ابراهيم عليه السّلام را تارح (با حاء و خاء) نوشتهاند، در مجمع البيان از زجّاج نقل شده: بين علماء نسب اختلاف نيست كه نام پدر ابراهيم، تارخ بود مسعودى در اثبات الوصية پدر آن حضرت را از پيامبران شمرده و نام وى را تارخ گفته است، ميگويد:تارخ كه پدر ابراهيم خليل بود: در عهد نمرود بدعوت برخاست و آنگاه او را بيست و چهارمين پيغمبر از پيامبران نقل ميكند و نيز ميگويد:از عالم عليه السّلام نقل شده كه: آزر