مقابل آخر. و آن وصف است، و مؤنّثاش اولى است مثل اخرى «أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» حشر: 2 يعنى اهل كتاب را براى نخستين راندن از ديارشان بيرون كرد «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» حديد:3 اوست اوّل و در وجود كسى بر او سبقت ندارد و اوست آخر بعد از وى چيزى نيست.
اولو
صاحبان «وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» آل عمران: 7 متذكر نميشوند مگر صاحبان عقول، اين كلمه، جمع است و مفرد ندارد گفتهاند: اسم جمع است و مفرد آن ذو است بمعنى صاحب مثل غنم كه واحد آن شاة است (اقرب- الموارد).
اولات
صاحبان مؤنث اولُو است مثل «وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ» طلاق: 4 زنان حامله مدت آنها وضع حملشان است واحد آن ذات است در غير لفظ خود، در قرآن فقط دو بار آمده است:طلاق 4 و 6.
اولاءِ
آنها، اسم اشاره است بجمع نزديك، مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است و چون هاء تنبيه بآن داخل شود گويند: اولئك، و چون ضمير كم بآن اضافه گردد گويند: اولئكم- مثل «أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولئِكُمْ» قمر: 43
اوِّهِ
تأسف. كلمهايست كه در مقام ناليدن از فشار و درد گفته ميشود در نهج البلاغه هست كه در وقت ياد آورى شهيدان صفّين فرمود «اوّه على اخوانى الَّذين قرؤا القرآن فاحكموه» اوّاه صيغهى مبالغه است از اوه مثل «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» توبه: 114 راغب گويد: اوّاه كسى است كه ترس از خدا را آشكار كند، در نهايه آنرا بسيار تضرّع كننده گفته است يعنى ابراهيم بسيار تضرّع كن و بردبار است.در اصول كافى كتاب دعا باب اوّل از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه اوّاه را بسيار دعا كننده فرموده است و در حاشيه از طبرسى نقل شده: