برادر. رفيق. مصاحب.ريشه آن اخو با واو است. در اصل كسى را گويند كه با ديگرى در پدر و مادر و يا در يكى از آندو شريك است، در مفردات برادر رضاعى را نيز از اصل معنى شمرده است. در اقرب الموارد گويد: اخ كسى است كه تو و او را يك صلب يا يك شكم جمع كند. عبارت اقرب الموارد ناقص است، زيرا ببرادر پدر و مادرى شامل نيست. مگر با اولويّت. ناگفته نماند: استعمال اخ مانند اب و امّ و اخت بسيار وسيع است در مفردات پس از ذكر معناى اصلى آن ميگويد: هر كه با ديگرى در قبيله يا در دين يا در صنعت يا در معامله يا در مودّت و يا در غير اينها شريك باشد باو، اخ گفته ميشود در قرآن مجيد، هم در معناى اصلى و هم در معناى مجازى هر دو بكار رفته است نظير «ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا» كه در معناى اصلى است. و مثل «وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً» (اعراف 65) «وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً» (اعراف: 73) «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً» (اعراف 85) و غير اينها كه سبب استعمال مشاركت در قبيله است، پيداست كه هود و صالح و شعيب از قبيله عاد، ثمود و مدين بودند.در آيه «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ» (شعراء: 161) لوط عليه السّلام برادر مردميكه بر آنان مبعوث شده بود، خوانده شده، معلوم است كه لوط از اهل بابل است و با ابراهيم عليه السّلام بشام آمده بود، در اين آيه ممكن است بمناسبت همشهرى بودن و يا بمناسبت دوست داشتن و غمخوار بودن اخ گفته شده است، و گويند در اثر زن گرفتن از آنها بوده است.