سوّم
«يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ» نشان ميدهد كه عقيده ابن اللَّه بودن به يهود و نصارى از كفّار ديگر راه يافته است، زيرا اين آيه ميگويد: يهود و نصارى در اين سخن نظير قول كفّار پيش از خود را ميگويند. بطوريكه اهل تحقيق بيان كردهاند: عقيده ابن اللَّه و حلول و تثليث در ميان برهمائى و بودائىهاى هندوستان و نيز در چين و ژاپون و فرس قديم و مصريها و يونانيها و روميها معروف بوده و از آنها بعقايد يهود و نصارى راه يافته است (رجوع به المنار و الميزان ذيل آيه ما نحن فيه) در الميزان ذيل آيه «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» مريم: 88 فرموده مراد از ولد فرزند حقيقى است و دليلش آنست كه «ولد» آمده و گر نه «ابن» گفته ميشد. (زيرا ابن از ولد اعمّ است و ولد فقط بفرزند حقيقى اطلاق ميشود).بُنَى
3- «يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ» هود: 42 پسرم با ما سوار شو و با كافران مباش.«بنىّ» مصغّر ابن و مضاف بياء متكلّم است و از تصغير و اضافه مهربانى و دلسوزى اراده ميشود.أبناء
نا گفته نماند: جمع ابن، ابناء و بنون است مثل «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» مائده: 18 و مثل «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» شعراء:88.