يعنى گرفتن توأم با قبول نحو «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا» نساء: 125 با مراجعه به المعجم المفهرس در موارد استعمال اتَّخذ و اتّخذوا و ساير صيغ آن از باب افتعال، بنظر ميايد كه در تمام موارد آن، گرفتن توأم با قبول و با خوشنودى ملحوظ است.
موأخذه
راغب در مفردات گويد: در آيه «وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ» نحل: 61 از آنجهت از باب مفاعله آمده كه مردم نعمتها را اخذ كرده و شكر بجاى نياوردهاند موأخذه بدين نحو طرفينى است.نا گفته نماند موأخذه در تمام موارد آن در قرآن بمعنى مجازات و اخذ بعقوبت است، ميتوان گفت كه:مفاعله در اين ماده بمعنى شدّت و تأكيد است و لازم نيست كه مفاعله همواره بين الاثنين باشد چنانكه در «سافرت شهرا و عاقبت اللصّ» بين الاثنين نيست، گفته راغب درست بنظر نميرسد ولى آيه «إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ» هود: 102 مؤيد قول ما است.
آخِر
(بر وزن فاعل) مقابل اوّل است «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده 114) تأخير مقابل تقديم و آخرون مقابل اوّلون است نظير «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ» (واقعه: 14) در قرآن مجيد بقيامت و نشاء ديگر دار الاخرة، يوم الاخر، اطلاق شده و اين از آن رواست كه زندگى دنيا اوّل و زندگى عقبى آخر و پس از آن است، راجع بآخرت در «قيامت» بحث خواهد شد.
آخَر
(بفتح خاء) غير. ديگرى.مثل «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» اسراءِ: 22 با خدا، خداى ديگر مگير و مثل «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ» (مائده: 27) از يكى قبول شد و از آن ديگرى پذيرفته نگرديد. جمع آخر (بفتح خاء) آخرون است مثل «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» (فرقان: 4) يعنى كفّار گفتند: در آوردن قرآن مردمان ديگرى او را يارى كردهاند. مؤنث