ابرام بمعنى محكم كردن است «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ» زخرف: 79، يا كارى را محكم كردهاند، ما محكم كنندگانيم. اصل آن از محكم كردن ريسمان است با تاب دادن.
بُرهان
دليل روشن «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ» نساء: 174.حجّة نيز بمعنى دليل است، فرق ما بين برهان و حجّة را بايد از مادّهى اصلى آندو پيدا كرد، حجّ در اصل بمعنى قصد است و برهان در اصل بمعنى روشنى و بيان ميباشد، راغب گويد: گفتهاند آن مصدر بره يبره است بمعنى سفيد و روشن شد و در مجمع البيان آمده: «برهن قوله» يعنى سخن خود را بيان كرد.على هذا، دليل را بواسطهى روشن بودن، برهان و بواسطهى دلالت بر مقصود، حجّة ميگويند.راغب تصريح ميكند كه: برهان محكمترين دليلهاست.
بزغ
بزوغ بمعنى طلوع است در مجمع البيان آمده: البزوغ الطلوع «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي» انعام: 77، چون ماه را طالع ديد گفت: اين پروردگار من است. در لغت آمده: «بزغت الشمس: طلعت»
بَسر
بسور: چهره در هم كشيدن، در مجمع فرموده: بسور آشكار شدن كراهت در چهره است.راغب آنرا، عجله پيش از وقت