ناحيه. طرف. (قاموس نهايه، مفردات) «وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ» تكوير 23 يعنى او را در ناحيه روشن ديد، جمع آن آفاق است يعنى اطراف. نواحى «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ» فصلت:53 آيات خود را در اطراف آسمانها و زمين و در وجودشان، بانها حتما مينمايانيم در نهج خطبه 90 هست: «و انّ الآفاق قد اغامت» اطراف ابر آلوده شده است:
افك
ساخته. برگرداندن چيزى از حقيقتش «وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ» نور: 12 گفتند اين، ساخته و دروغ آشكار است. دروغ را از آن افك گويند كه از واقعيّتش برگردانده شده در جوامع الجامع فرموده، «الافك: ابلغ الكذب» و اصل آن از افك بمعنى برگرداندن است.در نهايه گفته است: «افكه يأفكه افكا: اذا صرفه عن الشيء و قلّبه» و در مفردات گويد: افك چيزى است كه از حقيقتش برگردانده شده باشد (ساخته) نا گفته نماند اين معنى جامع همهى معانى است. در قرآن كريم بمعنى ساخته، دروغ و برگرداندن بكار رفته. مصدر و فعل آن بمعنى برگرداندن و اسم مصدرش بمعنى برگردانده شده (ساخته) است و فعل آن لازم و متعدّى هر دو آمده است «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا» احقاف: 22، گفتند: آيا آمدهاى تا ما را از خدايانمان