واقعه: 37، «... حَدائِقَ وَ أَعْناباً وَ كَواعِبَ أَتْراباً» نباء: 33.
ترب (بر وزن حبر) بمعنى همسال است كه در يك زمان بدنيا آمده باشند بر خلاف دو قلو كه در بطن واحد از مادر واحد متولد ميشوند و آنها را توأمان گويند در اقرب الموارد هست: «الترب من ولد معك و اكثر ما يستعمل فى المؤنث يقال: هذه ترب فلانة اذا كانت على سنّها»: ترب كسى است كه با تو بدنيا آمده و بيشتر در مؤنث بكار ميرود گويند اين دختر، ترب فلان دختر است در صورتيكه همسال باشند.
و در مادّه «تأم» آمده: توأم از تمام حيوان آنست كه با ديگرى در يكدفعه بدنيا آيد دو فرد باشند يا بيشتر. «اتأمت المرئة وضعت اثنين فى بطن».
گويند: دو همسال را از آن ترب گفتهاند كه با هم خاكبازى ميكنند كه اصل ترب بمعنى خاك است.
بنظر ميايد: حوريان بهشتى با همديگر همسال و هم قد نيستند بلكه مراد تناسب آنها با شوهرانشان است يعنى حوريان از حيث زيبائى، قدّ، قامت، حسن منظر و ...
با شوهران خود همسال و برابراند
مَتْرَبَه
3: «... يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ» بلد: 16 متربه چنانكه در مجمع آمده بمعنى احتياج شديد است كه گويا فقير از شدّت فقر بتراب چسبيده است، يعنى:
يتيمى كه داراى قرابت و مسكينى كه شديدا محتاج و بخاك افتاده است.
ترائب
4: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ، خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» طارق: 7 راغب گويد:
ترائب دندههاى سينه است و واحد آن تريبه است. مجمع البيان در ذيل اللغة گويد: ترائب اطراف سينه و مفرد آن تريبه است و در المعنى در ضمن نقل چند قول از عطا نقل كرده صلب مرد و ترائب زن، زيرا كه فرزند از دو آب بوجود ميآيد