أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ
سباء: 34، در هيچ شهرى انذار كنندهاى نفرستاديم مگر آنكه ثروتمندان آن گفتند: ما بآنچه فرستاده شدهايد كافريم.
از آيه شريفه بخوبى روشن ميشود كه در وهله اوّل طبقه سوّم، از انبياء حمايت كردهاند زيرا انبياء بحمايت آنها و غيره برخاستهاند و نيز ثروتمندان در مرحله اوّل بمبارزه برخاستهاند زيرا پيامبران از عيّاشى و خيره سرى آنها جلوگيرى كرده و بتعديل و انصاف وادار مىنمودند و آن بر خلاف ميل خودكامگان بود.
نا گفته نماند: اين مادّه در همه جاى قرآن مجيد در مقام ذمّ بكار رفته است.
ترك
واگذاشتن لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ نساء: 7، براى مردان بهرهاى است از آنچه پدر و مادر و نزديكان واگذاشتهاند.
ترك در ترك عمدى و غير عمدى هر دو بكار ميرود غير عمدى مثل آيه فوق، و عمدى مثل ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ حشر: 5.
در آيه وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ صافّات: 78، كه در باره چند نفر از پيغمبران آمده مراد از آن نام نيك يا بقاء شريعت آنهاست و «تركنا» در باقى گذاردن بكار رفته است.
بنظر الميزان مراد از آن بقاء شريعت آنها است تا روز قيامت. چنانكه در وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ شعراء: 84، نيز آنطور گفته است.
مجمع البيان گويد: تركنا بمعنى ابقينا است. اقرب الموارد گفته:
«تركه: خلّاه ... و ابقاه» نا گفته نماند باقى گذاشتن با وا گذاشتن مىسازد زيرا دست كشيدن از چيزى فى الواقع باقى گذاشتن آنست.
تِسع
و تسعة: نه. وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ اسراء:
101، بموسى نه معجزه آشكار داديم. إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ ص 23: اين برادر من است كه نود و نه ميش دارد