هر دو آمده است مثل «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ» انعام: 104، و آن پنج بار در قرآن تكرار شده و بمعنى بصيرتها و دليلهاست و مثل «إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ» آل عمران: 13، طبرسى و بيضاوى آنرا: ذوى البصائر و ذوى العقول گفتهاند و مثل «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ» حشر: 2، و مثل «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ» ص: 45 صاحبان نيروها در طاعت حق و صاحبان بصيرتها بودند.
در اول اين بند از راغب نقل شد كه بدرك دل بصيرت و بصر گويند. بنا بر اين، ابصار بايد جمع بصر بمعنى چشم و بصر بمعنى بصيرت هر دو باشد.
3- بصر از باب كرم يكرم و از باب علم يعلم بمعنى علم آمده كه يكى از معانى بصر است و از باب افعال بمعنى ديدن بكار رفته است.
در اقرب الموارد گويد، «بصر به (از دو باب فوق): علم به» جوهرى گويد: بصرت بالشيء: علمته.
راغب گويد: در بصر بمعنى بصيرت و علم گفته ميشود ابصرت و بصرت و در معنى ديدن بصرت كم گفته ميشود بلكه ابصرت گويند.
على هذا معنى آيهى «بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ» طه: 96، اين است كه: دانستم آنچه را كه اين مردم ندانستند، چنانكه زمخشرى و بيضاوى آنرا «دانستم» گفتهاند طبرسى در ذيل اين آيه در بحث لغت گفته: «بصر بالشّيء» در مقام علم گفته ميشود و «ابْصَرَ» در مقام ديدن.
در آيهى «فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ» قصص: 11 «بصرت» را ديدن معنى كردهاند يعنى: خواهر موسى او را از گوشهى ديد، من گمان ميكنم اينجا هم بمعنى علم باشد يعنى خواهر موسى چون بكاخ فرعون نزديك و يا وارد شد از جنب و جوش و رفت و آمد فهميد كه صندوق موسى را گرفتهاند، بعد وارد منزل شد و ديد در باره مرضعه در ماندهاند گفت هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ»