چنانكه جوهرى گفته و خواه مصدر از باب تفعيل همانطور كه از راغب نقل شد.
على هذا معناى آيه اين است:
پس اگر رو گردانند وظيفه تو فقط تبليغ و رساندن است.
«إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ» انبياء: 106 طبرسى و بيضاوى و راغب «بلاغ» را در آيه كفايت معنى كردهاند، يعنى در اينكه گفته شد بر اهل اخلاص كفايت است.
و شايد اين از باب تسميه مسبّب باسم سبب است زيرا كفايت مسبّب از تبليغ است.
(بر وزن علم) كهنه شدن. گويند: «بلى الثوب بلى و بلاء» يعنى لباس كهنه شد (مفردات اقرب- الموارد) امتحان را از آنجهت ابتلاء گويند كه گويا ممتحن، امتحان شده را از كثرت امتحان كهنه ميكند. بغم و اندوه از آن سبب بلاء گويند كه بدن را كهنه و فرسوده ميكند (مفردات).
تكليف را بدان علت بلاء گويند كه بر بدن گران است (و آنرا فرسوده ميكند) و يا اينكه آن امتحان است (قاموس).
1- «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» اعراف:
168. آيه صريح است در اينكه امتحان هم با نعمت و هم با نقمت ميشود، نظير آن آيه «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» انبياء: 35 است و همچنين آيهى «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» فجر: 15.
على هذا نعمت و بلا هر دو امتحان است. نميشود گفت: صاحب نعمت در نزد خدا عزيز و شخص مبتلا در پيش خدا خوار است، بايد ديد در مقابل نعمت و بلا، چه عملى و چه صبرى و يا شكرى و عبرتى از وى ديده ميشود.
3- «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى» طه: 120 آيا ترا بدرخت هميشگى و بپادشاهى كه كهنه نميشود و هميشگى است راهنمائى كنم؟.