فَمَثُلَتْ انساناً ذا أَذْهانٍ يُجيلُها وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِها» اين كلمات صريح است كه ابتدا جسد گلى تشكيل يافته سپس در آن روح دميده شده و بانسان كامل مبدّل گشته است.
على هذا مراد از صلصال در آيات 26 و 28 سوره حجر همان جسد گلى است كه از لجن بد بو و متغيّر تشكيل يافته و مراد از «سَوَّيْتُهُ» در آيه 29 سوره فوق و در آيه 72 سوره ص، خلقت جسد و مراد از «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» دميدن روح و مبدّل شدن بانسان است و اللَّه العالم.
دوم اينكه نطفه بشر و سلّول اوّلى در ميان لجنهاى سياه بد بو متكوّن شده
و چون در گذشته حرارت زمين بيش از امروز بوده لجنها مثل رحم مادر، حرارت ثابت داشتهاند در نتيجه سلّول شروع برشد كرده و بتدريج مبدل بجنين شده و هكذا.
اين مطلب چندان بعيد نيست زيرا در قيامت نيز حرارت زمين تغيير يافته و خواهد توانست با اراده پروردگار همچون رحم مادر سلّولهاى خشكيده اموات را تغذيه و رشد دهد ولى فعلا آن قابليت را ندارد. و اين نظير رشد نطفه مريم با اذن خدا در رحم اوست.
رفيق دانشمندم آقاى محمد امين سلدوزى احتمال داده كه: خداوند نطفه انسان را در هوا آفريده و آن بميان لجنهاى كرانه دريا ريخته و شروع برشد كرده است چنانكه در حال حاضر تخم كرمها در هوا اند و بر روى پنيرها و گوشتها و غيره باريده و مبدّل بكرمها ميشوند و تخم قرباغهها بباتلاقها ريخته مبدّل بقورباغه ميشوند.
در رساله (معاد از نظر قرآن و علم) از بحار و تفسير برهان ذيل آيه 36 سوره «يس» از امام صادق عليه السّلام نقل كردهايم كه فرمودهاند:
نطفه از آسمان بزمين ميايد و بر روى علف و ميوه و درخت مىنشيند مردم و چهار پايان از آن ميخورند و در وجود آنها گردش ميكند.
بنا بر اين «من» در «مِنْ صَلْصالٍ»