قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 1 -صفحه : 330/ 89
نمايش فراداده

لقب درست باشد، زيرا اثبات دو اسم براى يكنفر محتاج مؤنه است.

فريد و جدى در دائرة المعارف آورده گويند: معناى آن بنده خدا و برگزيده خداست، «ايل» خدا «اسرى» بنده. در المنار گويد: اسرائيل را امير مجاهد مع اللَّه گفته‏اند.

اين كلمه 43 بار در قرآن مجيد آمده است، 41 بار بلفظ «بنى اسرائيل».

مراد از بنى اسرائيل، فرزندان دوازده گانه حضرت يعقوب و اولاد آنهاست كه بقوم يهود معروف‏اند.

در قرآن داستانهاى مفصّلى دارند كه مقدارى از آنها در «يهود» خواهد آمد انشاء اللَّه.

اساس

اصل. پايه. گويند «اسّس بنيانه» يعنى براى ساختمانش پايه قرار داد «أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ» توبه: 109 بناى خويش را بر پرهيز كارى پايه نهاد، يعنى اصل و پايه بناى او تقوى است «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏» توبه: 108 مسجديكه بر تقوى پايه گذارى شده، پايه آن تقوى است. اين كلمه بصورت ماضى معلوم و مجهول فقط سه بار در كلام اللَّه استعمال شده و هر سه در سوره توبه آيه 108- 109 واقع است.

لازم نيست، پايه و اصل، مادّى باشد بلكه اعمّ است چنانكه در دو آيه فوق، پايه معنوى مراد است.

اسَف

حزن. غضب. در مجمع گويد: اسف بمعنى شدّت غضب است، بمعنى اندوه نيز ميايد.

بنا بقول راغب: منشاء اسف، حسّ انتقام است، اگر انتقام نسبت بضعيف باشد اسف بصورت غضب متجلّى ميشود (و معناى غضب ميدهد) و هر گاه نسبت بقوى باشد بصورت اندوه ظاهر ميگردد انتهى.

بنا بر اين ميشود كه بمعنى غضب باشد نظير «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ» زخرف: 55، چون ما را بخشم آوردند از آنها انتقام گرفتيم. و ميشود بمعنى اندوه باشد مثل «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ ... أَسَفاً» كهف: 6 شايد تو از اندوه خودت را هلاك كننده‏اى‏

اسِف‏

بكسر (س) صفت