قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 5 -صفحه : 320/ 157
نمايش فراداده

وجه بين الاثنين بودن آنست كه فعلى از جانب اسير گيرنده واقع ميشود و آن تحويل اسير است و فعلى از جانب اسير كه دفع فديه است يعنى: اگر آنها در حال اسارت پيش شما آمدند فديه داده و آنها را آزاد ميكنيد حال آنكه اخراجشان بر شما حرام است.

در قرآن فقط يكبار آمده كه عوض را كسى از جانب ديگرى بدهد.

وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ صافات:

107. رجوع شود به «ابراهيم» فصل قربانى.

فرت

وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ ...

فرقان: 53. در «عذب» گذشت كه عذب بمعنى گوارا و فرات بمعنى بسيار گوارا است در جوامع الجامع آنرا البالغ فى العذوبة و در تفسير جلالين شديد العذوبة گفته است اين لفظ سه بار در قرآن آمده است:

فرقان: 53، فاطر: 12، مرسلات:

27. يعنى او كسى است كه دو دريا را بهم آميخت اين سخت گوارا و اين شور و تلخ است.

فرث

گياه جويده در شكمبه بعضى آنرا سرگين ترجمه كرده‏اند ولى سرگين مدفوع حيوان و فرث همان گياه جويده است كه هنوز مواد غذائى آن بوسيله روده‏ها جذب نشده است.

در اقرب الموارد گفته: «الفرث:

السرجين مادام فى الكرش» يعنى سرگين مادام كه در شكمبه است وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً ...

نحل: 66. براى شما در چهارپايان عبرتى است (بر تصوّر معاد) از آنچه در شكمهايشان هست از ميان علف جويده و خون، شير خالص بشما مينوشانيم. اين كلمه يكبار بيشتر در قرآن نيامده است.

فرج

شكاف. وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ مرسلات: 9. آنگاه كه آسمان شكافته شود مثل إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ انشقاق: 1. جمع آن فروج است أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ