فخر - قاموس قرآن جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاموس قرآن - جلد 5

سیدعلی اکبر قرشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را اذيّت كند و دشنام دهد.

(فواحش) قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ ... اعراف:

33. فواحش جمع فاحشه است و آن چهار بار در قرآن مجيد آمده است.

فحشاء چنانكه از طبرسى نقل شد مصدر است ولى در آيات بمعنى اسم بكار رفته است.

فخر

باليدن بمال و جاه. «الْفَخْرُ الْمُباهاةُ فِى الاشْياءِ الْخارِجَةِ عَنِ الانْسانِ كَالْمالِ وَ الْجاهِ» (مفردات) إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ لقمان: 18. مختال بمعنى متكبّر و فخور بمعنى بالنده و نازنده است.

تكبّر در نفس آدمى و فخر اظهار و شمردن اسباب تكبّر و باليدن بر آنهاست و هر دو صيغه مبالغه‏اند يعنى خدا هيچ متكبّر نازنده را دوست ندارد. فخور چهار بار در قرآن مجيد آمده سه بار توأم با «مختال» و يكبار إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ هود: 10. فرح نيز شادى از روى تكبّر است. آيات بنظر ميدهند كه باليدن از لوازم تكبير است. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ الرحمن: 14. معنى آيه در صلصال گذشت.

فدى

عوض. يعنى عوضيكه انسان از براى خود ميدهد. همچنين است فديه و فداء فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ... بقره: 229. گناهى بر آندو نيست در آنچه زن آنرا عوض داده مقصود آنست كه زن چيزى در عوض طلاق گرفتن بدهد. وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ بقره: 184. و بر آنانكه بمشقّت زياد روزه ميگيرند عوضى است و آن طعام فقير است.

فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً محمد: 4. بندها را محكم كنيد (و اسير گيريد) و پس از آن منّت نهيد يا فدا و عوض گيريد (و آزادشان كنيد).

وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ ...

بقره: 85. «تُفادُوهُمْ» را بعضى «تفدوهم» خوانده‏اند طبرسى فرموده:

/ 320