پراكنده شدن. جدا گرديد وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا ... آل عمران: 105.
فرق
(بر وزن جسر) تكّه و قطعه جدا شده فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ شعراء: 63. دريا بشكافت و هر قطعهاش همچون كوه بزرگى گرديد.
فريق
گروه جدا شده از ديگران.همچنين است فرقه مثل فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ شورى: 7. فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ ... توبه: 122. چرا از هر گروه دستهاى براى تفقّه در دين كوچ نميكنند رجوع شود به «فقه».
فَراق
(بفتح اول) جدائى قالَ هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ ... كهف:78. مجمع هذا را اشاره بآخرين كلام موسى با آن عالم دانسته و «فراق» را بمعنى مفرّق فرموده است يعنى اين سخن ميان من و تو جدائى انداز است. شايد «هذا» اشاره بوقت باشد يعنى اين وقت مفارقت ميان من و تو است، راغب گفته فراق و مفارقت اكثر با ابدان است.
فُرْقان
در اصل مصدر است بمعنى فرق گذاشتن سپس در معنى فارق بكار رفته طبرسى فرموده: هر فرق گذارنده فرقان ناميده شود و قرآن را از آن فرقان گوئيم كه فارق ميان حق و باطل است.ولى در قاموس و اقرب قيد حق و باطل را اضافه كرده و گفتهاند:فرقان هر آنچيزى است كه با آن ميان حق و باطل فرق گذاشته شود.