رسوا كردن. عيب كسى را آشكار كردن. «فضحه: كشف مساويه» قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ حجر: 68. اين كلام لوط عليه السّلام است نسبت بقوم خويش در حمايت ميهمانانش كه فرشته بودند فضيحت در اينجا بمعنى الزام عيب و عار است كه اگر آنها بميهمانان لوط جسارت ميكردند براى آنحضرت عيبى بود يعنى اينها ميهمان منند مرا رسوا نكنيد لذا طبرسى رحمه اللّه آنرا الزام عار معنى كرده و در مصباح فضيحت را عيب گفته است. اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
فضّ
شكستن و پراكندن. «فضّ الشّىء: كسره متفرّقا» راغب گفته:فضّ شكستن و پراكندن شىء است مثل شكستن مهر نامه و بطور استعاره گفتهاند «انفضّ القوم» يعنى قوم پراكنده شدند وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ آل عمران:159. اگر بد رفتار و قسىّ القلب بودى حتما از اطراف تو متفرّق ميشدند. ايضا هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا منافقون: 7. آنها كسانىاند كه ميگويند بكسانيكه در نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا متفرّق شوند.در نهج البلاغه خطبه 122 در باره جمعى فرموده: «اللّهمّ ان ردّوا الحقّ فافضض جماعتهم» خدايا اگر حق را ردّ كردند اجتماعشان را متفرّق گردان.
فضّه
نقره. وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ انسان: 21. زينت شدهاند با دستبندهائى از نقره بخصوصى. در مجمع ذيل آيه 34 توبه فرموده علّت تسميه زر بذهب آنست كه ميرود و فانى ميشود و باقى نميماند و علت تسميه نقره بفضّه آنست كه متفرّق ميشود و نميماند.
فضل
زيادت. راغب گفته:«الفضل: الزّيادة عن الاقتصار» در مصباح گفته: «فضل فضلا» يعنى زيادت يافت «خذ الفضل» يعنى زيادت