فقر - قاموس قرآن جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاموس قرآن - جلد 5

سیدعلی اکبر قرشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفقّد آنست كه در حال غيبت چيزى از حال آن جويا شويم، يعنى از پرندگان جويا شد و گفت: چرا هدهد را نمى‏بينم. اين ماده بيشتر از سه بار در قرآن نيامده است.

فقر

حاجت. فقير: حاجتمند.

احتياج را از آن فقر گفته‏اند كه آن بمنزله شكسته شدن فقار ظهر (ستون فقرات) است در تعذّر رسيدن بمراد (مجمع).

نا گفته نماند: حاجت يكدفعه حاجت ذاتى است مثل يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ فاطر: 15. اى مردم شما بخدا محتاجيد و خدا اوست بى‏نياز ستوده. اين شامل حال همه است حتى ميلياردرها، و يك دفعه بمعنى نادارى و بى‏چيزى است مثل وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ نساء: 6. فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ حج: 28.

(فاقره): داهيه بزرگ. اين از آنست كه بلاى بزرگ پشت انسان را ميشكند وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ. تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ قيامة: 24 و 25.

چهره‏هائى در آنروز درهم كشيده است توقّع دارد كه بلائى كمر شكن بسرش آيد.

إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها ... توبه:

60. راجع بفرق مسكين و فقير به «سكن» رجوع شود.

فقع

إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ بقره: 69. فقع بمعنى زردى شديد است «فقع لونه فقعا: اشتدّت صفرته» يعنى: آن گاوى است زرد پر رنگ كه بينندگان را شاد ميگرداند، اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.

فقه

(بكسر اول) فهميدن. در مصباح گفته: «الفقه: فهم الشّى‏ء».

قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ ... هود: 91. گفتند اى شعيب ما بسيارى از آنچه را كه ميگوئى نمى‏فهميم. لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها اعراف: 179. قلوبى دارند كه با آنها نمى‏فهمند.

/ 320