گفته شده كه انسان از آن متنعّم و ملتذّ و مسرور ميشود. و اللّه العالم.
فاكه
متنعّم و كسيكه فاكهه در اختيار اوست آنرا صاحب فاكهه و بذله گو «ذو الفكاهة» گفتهاند فاكِهِينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ طور: 18. اهل بهشت با نعمتى كه پروردگارشان داده متنعّماند. وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ دخان: 27. و نعمتى كه در آن متنعّم بودند.
تفكّه
بمعنى خوردن فاكهه، ندامت، تمتع و تعجب آمده چنانكه در قاموس و مصباح و اقرب هست بنظر نگارنده معنى آن در آيه ذيل تعجّب است لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ. إِنَّا لَمُغْرَمُونَ واقعة:
65 و 66. يعنى اگر ميخواستيم زرع را خشك ميكرديم پس تعجب ميكرديد و ميگفتيد: ما غرامت زدگانيم.
طبرسى نيز آنرا از عطاء و كلبى و مقاتل نقل كرده است.
فكه
(بفتح اول و كسر دوم) را بذله گو و متكبر گفتهاند و آن در صورت اول از فكاهة (بضمّ اول) است كه راغب آنرا گفتگوى هم انسها و طبرسى مزاح و بذله گوئى معنى كرده است.
وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ مطففين: 31. يعنى كفّار (پس از تحقير مؤمنان) چون نزد كسانشان ميرفتند شادمان و بذلهگو ميرفتند (از اينكه اهل ايمان را تحقير كردهاند).
بنا بر آنكه فاكهه را مطلق خوردنى گفتيم ذكر بعضى از خوردنيها در رديف فاكهه از بابت اهميّت و ذكر خاصّ بعد از عامّ است مثل وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ ... طور: 22. فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ رحمن: 68.
و اللّه العالم.
فلح
(بر وزن فرس) و فلاح بمعنى رستگارى و نجات است همچنين است افلاح قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى. وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى اعلى: 14- 15. رستگار شد آنكه پاك شد و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز خواند. آن در قرآن