كشتن. اصل قتل ازاله روح است از بدن مثل مرگ ليكن چون بكشنده اطلاق شود قتل گويند و باعتبار از بين رفتن حيات، موت نامند (مفردات).فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ بقره: 251. فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ مائده: 30. قتل گاهى بمعنى لعن آيد چنانكه در مجمع و قاموس گفته مثل قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ عبس: 17. لعن بر انسان چه بسيار كافر است و شايد بمعنى خبر باشد مثل قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ بروج: 4. اصحاب كانال ملعون شدند.(تقتيل): در اقرب الموارد گويد:آن براى كثرت است «قتّل القوم اى قتل كثيرا منهم» از مجمع روشن ميشود كه مبالغه آن گاهى در كثرت و گاهى در كيفيت قتل است مثلا در آيه يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ اعراف:141. براى كثرت است يعنى زياد ميكشتند پسرانتان را و زنده ميگذاشتند زنانتان را ولى در آيه إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا ...مائده: 33. ظاهرا منظور شدت قتل است.