باز داشتن. منصرف كردن. «عاقَهُ كَذا عَوْقاً: حَبَسَهُ و صَرَفَهُ ...»همچنين است تعويق و شايد مراد از تفعيل مبالغه باشد. قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا ... احزاب: 18. خدا داناست بآنانكه از شما مردم را منصرف ميكنند و از جهاد باز ميدارند و بآنانكه ببرادران خود ميگويند بيائيد بطرف ما و بجهاد نرويد.در مجمع و مفردات عوق را باز- داشتن از خير گفته نه مطلق باز داشتن.استعمال قرآن مؤيّد آن است اين لفظ تنها يكبار در كلام اللَّه آمده است.
عول
جور و ميل از حق. «عالَ الرَّجُلُ يَعُولُ عَوْلًا وَ عَيالَة أىْ مالَ وَ جارَ» عول فرائض از آنست كه چون سهام زياد باشد بآنها نقص (و جور) داخل شود. ابو طالب عليه السّلام فرموده است: «بِميزانِ قِسْطٍ وَزْنُهُ غَيْرُ عائِلٍ» ميزان عدالتى كه وزن آن ناقص نيست (مجمع).فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلَّا