بالا رفتن. «فرع الجبل: صعده» شاخه درخت را بمناسبت بالا رفتن فرع گفتهاند كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ابراهيم:24. مانند درخت پاكيكه ريشهاش در زمين و شاخهاش در آسمان است.راغب گفته آن بمناسبت طول و عرض هر دو گفته ميشود بفرزندان شخص فروع گويند كه از اصل (پدر) منشعب شدهاند. آن يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است.
فرعون
لفظ عجمى و لقب پادشاهان مصر و بقول اقرب الموارد در لغت قبط بمعنى تمساح است. از آن در عرب فعل آورده و گفتهاند:«تفرعن فلان» يعنى كار فرعون كرد كه تكبّر و تجاوز بود.اين لفظ 74 بار در قرآن مجيد آمده و در داستانهاى بنى اسرائيل و موسى عليه السّلام بچشم ميخورد. گويند:فرعونيكه بنى اسرائيل را تعذيب ميكرد و پسرانشان را ميكشت رامسس يا رعمسيس دوم و فرعونيكه موسى و هارون عليهما السلام براى هدايت او