خروج بجنگ. «غَزَى الْعَدُوَّ غَزْواً: سار الى قتالهم و انتها بهم فى ديارهم» يعنى بجنگ دشمن و بغارت آنها در ديارشان بيرون شد.غازى: جنگجو و كسيكه براى جنگ بيرون رود جمع آن غزاة و غزى ... است وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كانُوا غُزًّى لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا ...آل عمران: 156. درباره برادرانشان كه مسافرت كرده (و مردند) يا جنگجويان بودند (و كشته شدند) گفتند: اگر پيش ما بودند نمىمردند و كشته نميشدند. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است.
غسق
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اسراء:78. راغب غسق را شدت ظلمت گفته و گويد: «غَسَقُ اللَّيْلُ: شِدَّةُ ظُلْمَتِهِ» در نهج البلاغه خطبه 48 آمده: «الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ» حمد خدا را هر وقت كه شبى در آيد و تيره شود.ولى مجمع، قاموس و اقرب آنرا تاريكى اول شب گفتهاند بهر حال معنى آن تاريكى است خواه شديد باشد يا خفيف. معانى ديگرى نيز از قبيل پر شدن و سيلان دارد طبرسى اصل آنرا جريان با ضرر گفته است يعنى: نماز را از ظهر تا تاريكى شب (نصف شب) بجاى آور همچنين نماز فجر را بجاى آور. رجوع شود به «دلوك» كه معنى آيه در آنجا توضيح داده شده.(غاسق) قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ. مِنْ شَرِّ