زكوة جمع شده، بفرستد. رسول خدا خلف وعده نميكند اين نيست مگر بواسطه غضبى، بيائيد محضر رسول خدا برويم. از آنطرف رسول خدا صلّى الله عليه وآله وليد بن عقبه را براى آوردن زكوة فرستادند، او مقدارى از راه بنى مصطلق را پيمود ترسيد و برگشت (زيرا در جاهليت با آنها دشمنى داشت) و گفت: يا رسول اللّه حارث زكوة را نداد و خواست مرا نيز بكشد، آنحضرت در غضب شد و عدّهايرا پيش حارث فرستاد او كه با سران قوم عازم مدينه بود در راه با فرستادگان آنحضرت برخورد و گفت: چه مأموريتى داريد؟ گفتند:
براى كار تو. گفت: چه كارى؟ گفتند:
رسول خدا وليد را پيش تو فرستاده و او خبر داده كه زكوة را نداده و قصد كشتن او را داشتهاى!!! گفت:
نه بخدائيكه محمد صلّى الله عليه وآله را بحق فرستاده من نه او را ديدهام و نه پيش من آمده است.
چون حارث وارد محضر آنحضرت گرديد فرمود: زكوة را ندادى و خواستى فرستاده مرا بكشى؟! «منعت الزّكوة و اردت قتل رسولى»؟ گفت:
نه بخدائيكه تو را بحق فرستاده نه من او را ديدهام و نه پيش من آمده است.
و علّت آمدن من اين است كه فرستاده شما نيامد فكر كردم غضبى از جانب خدا و رسول بر ما شده است. پس آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ ... نازل گرديد.
فَشَل
(بر وزن فرس) ضعف.
ترس. راغب آنرا ضعف توأم با ترس گفته. طبرسى ذيل آيه 122 و 152 آل عمران آنرا جبن و ذيل آيه 43 انفال ضعف ناشى از فزع معنى كرده.
فيومى در مصباح فشل (بفتح اول و كسر دوم) را جبان و ضعيف القلب گفته است.
بقول ابن اثير در نهايه آن بمعنى ضعف و ترس است. نگارنده نيز با دقت در آيات قول ابن اثير را پسنديدم و خواهيم ديد كه معنى آن گاهى ضعف و گاهى ترس است.