گرفتن چيزى بنا حق.«غَصَبَهُ غَصْباً: اخَذَهُ قَهْراً وَ ظُلْماً» وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً كهف: 79. در پس آنها شاهى بود كه هر كشتى را بنا حق ميگرفت.اين كلمه فقط يكبار در كلام اللّه مجيد آمده است.
غصّه
گلوگير. آنچه در حلق ماند راغب گويد: «الغصّة: الشجاة التى يغصّ بها الحلق» شجاة چيزى است مثل استخوان و غيره كه در گلو ماند يعنى: غصّه چيز گلوگيرى است كه حلق با آن گرفته و بسته شود إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً. وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً مزمل: 12 و 13.راستى در نزد ما عقوبتها، آتش، طعام گلوگير و عذاب دردناكى هست. در نهج البلاغه خطبه 5 فرموده: «هذا ماءٌ آجِنٌ و لُقْمَةٌ يَغُصُّ بِها آكِلُها»