غصب - قاموس قرآن جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاموس قرآن - جلد 5

سیدعلی اکبر قرشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را براى خود غاشيه و پرده قرار داد جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ نوح: 7. انگشتان را بگوشها نهادند تا كلام حق را نشنوند و لباسشان را بسر كشيدند تا گوينده حق را نه بينند.

گوئى آن كنايه از اعراض است مثل:

أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ ... أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ هود: 5. بدان آنها سينه خود را منحرف ميكنند از اينكه كلام حق در آن جاى گيرد و آنگاه كه لباسشان را بسر ميكشند.

(تغشّي): فرا گرفتن. گاهى آن كنايه از مجامعت است مثل فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً اعراف:

189. چون با او مقاربت كرد حملى خفيف برداشت، غشيان المرئة نيز بدان معنى است.

يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ (الْمَغْشِيِّ) عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ ... محمد: 20.

مغشّى عليه كسى است كه بى‏حس شده و عارضه فكر و شعورش را پوشانده است. يعنى مثل كسيكه از مرگ بيهوش شده بتو مينگرند آيه تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ احزاب: 19. نيز مثل آن است يعنى چشمشان در كاسه سر ميگردد مثل شخص بيهوش شده از مرگ.

غصب

گرفتن چيزى بنا حق.

«غَصَبَهُ غَصْباً: اخَذَهُ قَهْراً وَ ظُلْماً» وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً كهف: 79. در پس آنها شاهى بود كه هر كشتى را بنا حق ميگرفت.

اين كلمه فقط يكبار در كلام اللّه مجيد آمده است.

غصّه

گلوگير. آنچه در حلق ماند راغب گويد: «الغصّة: الشجاة التى يغصّ بها الحلق» شجاة چيزى است مثل استخوان و غيره كه در گلو ماند يعنى: غصّه چيز گلوگيرى است كه حلق با آن گرفته و بسته شود إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً. وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً مزمل: 12 و 13.

راستى در نزد ما عقوبتها، آتش، طعام گلوگير و عذاب دردناكى هست. در نهج البلاغه خطبه 5 فرموده: «هذا ماءٌ آجِنٌ و لُقْمَةٌ يَغُصُّ بِها آكِلُها»

/ 320