عمى - قاموس قرآن جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاموس قرآن - جلد 5

سیدعلی اکبر قرشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

45. اين كلمه بصورت يَعْمَهُونَ هفت بار در قرآن كريم آمده و همه درباره كفّار و منافقان است.

عمى

كورى. بفقدان بصيرت و جهل و ضلالت و اشتباه نيز اطلاق ميشود. مثل لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ فتح: 17- نور: 61. عَبَسَ وَ تَوَلَّى. أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ عبس: 1 و 2. كه هر دو در كورى ظاهرى است و مثل وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى‏ فصّلت: 17. كه در ضلالت و گمراهى بكار رفته و مثل قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها انعام: 104.

در وصف فاقد چشم گويند: اعمى چنانكه گذشت و در وصف فاقد بصيرت گويند: اعمى و عم چنانكه راغب گفته، جمع «عم» عمون است مثل بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ نمل: 66. طبرسى ذيل آيه إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ اعراف: 64.

فرموده: آنگاه كه شخص اعمى القلب باشد گويند: «رجل عم».

جمع اعمى عمى بر وزن قفل و عميان بر وزن سلطان آيد مثل صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ بقره: 18.

و إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً فرقان: 73.

وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ (فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ) الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لا يَتَساءَلُونَ قصص: 65 و 66. كور شدن خبرها كنايه از آنست كه جوابى و خبرى پيدا نميكنند. ممكن است «عميت» را در آيه مخفى ماندن و اشتباه معنى كرد چنانكه در مجمع فرموده در اقرب الموارد هست:

«عمى عليه الامر: التبس و اشتبه».

يعنى: روزى خدا ندايشان كند و گويد: چه جوابى بپيامبران داديد (آنگاه كه شما را بايمان و عمل دعوت كردند) خبرها بر آنان كور و مخفى ميشوند و جوابى پيدا نميكنند و از يكديگر نيز نمى‏پرسند چه جوابى بدهيم زيرا همه در مخفى ماندن جواب و نداشتن عذر مساوى‏اند.

/ 320