بايد عفيف بمعنى خود نگه دار و با مناعت باشد يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ بقره: 273. بىخبر آنها را از مناعتشان غنى مىپندارد.
وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ نور: 33.
آنانكه قدرت تزويج ندارند خود نگهدارى و عفّت پيش گيرند تا خدا از كرم خويش آنها را بىنياز گرداند.
در نهج البلاغه حكمت 68 آمده:
«وَ الْعَفافُ زينَةُ الْفَقْرِ» تملك نفس و مناعت زينت فقر است.
عفو
گذشت. بخشودن گناه.
راغب گفته: عفو بمعنى قصد گرفتن چيزى است گويند: «عَفاهُ وَ اعْتَفاهُ» او را قصد كرد براى اخذ آنچه نزد اوست. «عَفَا النَّبْتُ و الشَّجَرُ» علف و درخت قصد زياد شدن كردند. در الميزان ذيل آيه 219 بقره پس از نقل قول راغب فرموده: «سپس عنايات كلامى باعث شده كه اين لفظ بمعانى عديده بيايد از قبيل بخشودن گناه، محو اثر و توسط در انفاق ...» راغب عفو از ذنب را قصد ازاله گناه گفته است بنظر او تقرير عَفَا اللَّهُ عَنْكَ توبه: 43. اين است: «قَصَدَ اللَّهُ ازالَةَ الذَّنْبِ عَنْكَ».
بهر حال معنى معمول آن همان گذشت و بخشودن و ناديده گرفتن است مثل عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ مائده: 95.
وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ آل عمران: 134. و چون پيوسته در قرآن با «عن» متعدّى شده حتما بايد آنرا گذشت و چشم پوشى معنى كرد.
عفو
صيغه مبالغه است بمعنى كثير العفو. وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ مجادله: 2. و آن مجموعا پنج بار در وصف حق تعالى آمده است. اكنون لازم است بچند آيه نظر كنيم:
(عَفَوْا) 1- ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ اعراف: 95.
دقت در آيه نشان ميدهد كه عَفَوْا بمعنى كثرت در اموال است يعنى:
گرفتاريها را بفراوانى و راحتى و