(بر وزن علم) جانب.طرف. در لغت آمده: «عطفا الرجل:جانباه» دو طرف مرد از شانه تا زانو و چون كسى از چيزى اعراض كند گويند: «ثنّى عطفه: اعرض و جفا» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ. ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ حجّ: 8 و 9.بعضى از مردم درباره خدا مجادله ميكنند بىآنكه دانشى و هدايتى و كتابى روشن داشته باشد، متكبرانه ميخواهد مردم را از راه خدا گمراه گرداند. درباره آيه در «ثنى» توضيح داده شده است. اين كلمه بيشتر از يكبار در كلام اللَّه نيامده است.
عطل
عطالت بمعنى خالى شدن است در اقرب الموارد آمده: «عَطَلَ الرّجُلُ مِنَ الْمالِ وَ الادَبِ: خَلا» تعطيل:فارغ و خالى كردن «عَطَّلَ الشَّيْءَ:فَرَّغَهُ وَ اخْلاهُ» در صحاح و قاموس آمده: (التّعْطيلُ): «التَّفْريغُ» و نيز در صحاح گويد: «عَطَلَتِ الْمَرْئَةُ و تَعَطَلَتْ» يعنى گردن زن از گردنبند خالى ماند در نهج البلاغه خطبه 180 فرموده «وَ اصْبَحَتِ الدِّيارُ مِنْهُ خالِيَةً وَ الْمَساكِنُ مُعَطَّلَةً» خانهها از سليمان فارغ و مساكن از وى خالى ماند.وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ تكوير: 4.آنگاه كه حاملهها خالى ماند. چنانكه در «عشر» گذشت وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ حج: 45. يعنى: اى بسا چاه متروك كه آب بر ندارد و اى بسا قصر مرتفع يا گچكارى شده كه از سكنه