(بر وزن فلس) كم كردن.تنگ گرفتن. «قتر على عياله: ضيّق عليهم فى النّفقة» راغب گفته: آن تقليل نفقه است در مقابل اسراف و هر دو مذموماند. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً فرقان: 67. آنانكه چون انفاق كنند نه از حدّ تجاوز كنند و نه از حدّ كم كنند و عملشان ميان آندو متعادل باشد.
قتور
كم كننده و بسيار بخيل إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً اسراء: 100. آنوقت براى خوف از فقر از خروج كردن امساك ميكرديد انسان بخيل است گويا آن اشاره است بطبيعت بشرى كه فرموده:وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ نساء:128. بخيل را از آن قتور گويند كه در انفاق تنگ ميگيرد. طبرسى تصريح كرده كه قتور بر وزن فعول براى مبالغه است.
مقتر
فقير و كسيكه در تنگى است ضدّ موسع يعنى كسيكه در فراخى و وسعت مال است وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ بقره: 236. هر گاه بزنان مهريّهاى معيّن نكرده و پيش از دخول طلاق داديد بآنها متاعى (نصف مهر مثل و غيره) بدهيد ثروتمند بقدر قدرت و فقير بقدر قدرتش.
قتر
(بر وزن فرس) طبرسى و بعضى ديگر آنرا غبار معنى كردهاند در مصباح گفته: دوديكه از مطبوخ بر خيزد در مفردات گويد: دوديكه از بريان و چوب و نحو آن بلند شود.