(بضمّ و كسر قاف) خيار.و آن در آيه فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها بقره: 61. آمده است، گويا آن خيار معمولى نيست بلكه شبيه بآن است در اقرب الموارد گفته: «... نوع من الفاكهة يشبه الخيار» بعضى آنرا خيار چنبر نيز گفتهاند ولى در برهان قاطع گويد: خيار چنبر دوائى است معروف و بعربى قثّاء الهندى گويند اسهال آور است. اين كلمه يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل شده: «كان رسول اللّه صلّى الله عليه وآله يأكل القثّاء بالملح».
قحم
راغب گويد: اقتحام قرار گرفتن در وسط سختى مخوف است «قحّم الفرس فارسه» يعنى: اسب، سوار را بمحل مخوفى وارد كرد.طبرسى فرموده: اقتحام وارد شدن بسختى است فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ. فَكُّ رَقَبَةٍ بلد: 11- 13.در اين سه آيه آزاد كردن بنده ورود بگردنه ناميده شده زيرا انفاق و گذشتن از مال سخت است همانطور كه داخل شدن بگردنه.(مُقْتَحَم) هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ ص: 59. مقتحم بمعنى وارد شونده است معنى آيه در «فوج» گذشت در نهج البلاغه خطبه 121 درباره ورود بجنگ فرموده:«فالنّجاة للمقتحم و الهلكة للمتلوّم» نجات براى كسى است كه بجنگ وارد شود و هلاكت مال متوقف از جنگ است.
قدح
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً. فَالْمُورِياتِ قَدْحاً عاديات: 1 و 2. قدح بمعنى زدن است مثل زدن آهن بسنگ براى بيرون آمدن آتش «قدح بالزّند: رام الايراء