قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 5 -صفحه : 320/ 67
نمايش فراداده

كوههاست امت بمعنى بلندى و عوجا بمعنى پستى و گودى است يعنى در زمين پستى و بلندى نمى‏بينى بلكه هموار ميشود چنانكه در ما قبل آيه آمده: فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً.

عود

رجوع و برگشتن. راغب آنرا باز گشتن بعد از انصراف ميداند آيات قرآن مؤيّد اوست زيرا محل استعمال آن در قرآن نوعا در بازگشت بشى‏ء اول است مثل وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ مائده: 95. هر كه باز گردد خدا از وى انتقام ميكشد. وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا اسراء: 8. اگر با فساد باز گرديد بانتقام باز گرديم.

ولى در مجمع ذيل آيه اول فرموده:

عود بمعنى رجوع است، عيادت مريض برگشتن بسوى اوست براى استفسار حال، تركه‏هاى سبز را عود گويند كه پس از بريدن دوباره عود ميكنند و ميرويند. قاموس و اقرب نيز معناى اولى آنرا رجوع مطلق گفته‏اند.

(اعاده): برگرداندن. مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى‏ طه: 55. از زمين خلقتان كرديم، در آن بر ميگردانيمتان و از آن بار ديگر شما را بيرون مياوريم.

(معاد): مصدر ميمى و اسم زمان و مكان است و آن در آيه إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعادٍ ...

قصص: 85. اسم مكان و مراد از آن چنانكه گفته‏اند مكّه است يعنى:

آنكه قرآن را بر تو فرض كرده كه بخوانى و تبليغ كنى حتما تو را بشهر خويش باز خواهد گرداند. رجوع شود به «ردد».

عاد

قوم هود عليه السّلام. أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ هود: 60. اين مردم در سرزمين احقاف از يمن سكونت داشتند چنانكه فرموده: وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ احقاف: 21. در «حقف» گذشت كه:

احقاف در جنوب جزيرة العرب از قسمتهاى ربع الخالى (وادى دهناء) است كه در روزگار گذشته آباد و مسكن قوم عاد بود.