إِبْراهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ...
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا بقره:
125 و 127. ايضا آيات سوره حجّ كه حاكى از بناء ابراهيماند.
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ اخلاص: 3 و 4. كفو كه بمعنى مثل، همتا و نظير است سه جور خوانده شده.
اول: بسكون فاء و همزه آخر.
دوم: بضمّ فاء و واو در آخر نه همزه.
سوم: بضمّ فاء و همزه آخر (مجمع) و كاف در همه مضموم است يعنى: خدا چيزى را نزاده و از چيزى زائيده نشده و هيچ چيز همتاى او نبوده و نيست اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
(بكسر كاف) أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً. أَحْياءً وَ أَمْواتاً مرسلات: 25 و 26. كفات بمعنى جمع و قبض است «كفت الشّىء الى نفسه: ضمّه و قبضه» در حديث آمده: «اكفتوا صبيانكم» اطفالتان را بخودتان منضم كنيد أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً. أَحْياءً وَ أَمْواتاً مرسلات: 25 و 26. كفات در آيه ظاهرا بمعنى فاعل و احياء و امواتا مفعول آنند يعنى آيا زمين را جامع زندهها و مردهها قرار نداديم كه بهر دو گروه وسعت ميدهد.
الميزان از كافى نقل كرده: على عليه السّلام وقت رجوع از صفّين بقبرستان نگريسته فرمود: اين كفات اموات است يعنى مساكن مردگان بعد بخانههاى كوفه نگاه كرده فرموده: «هذه كفات الاحياء» سپس اين آيه را خواند: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً. أَحْياءً وَ أَمْواتاً.
نگارنده گويد: از آيه شريفه استفاده ميشود كه زمين تا قيامت بزندگان و مردگان كفايت خواهد كرد و براى بشر هر قدر كه بيشتر باشد تنگ نخواهد شد و تأمين ارزاق را خواهد كرد.
خوف از آينده و نظريّه «مالتوس» عبث است، در عين حال كثرت نسل در اسلام ممدوح است و تحديد آن