قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 6 -صفحه : 324/ 133
نمايش فراداده

ايمان و مرتبه‏اى فوق مرتبه اول است كه گاهى اثرش در اثر ضعف از آن تخلف ميكند و «كِفْلَيْنِ» از رحمت بدين مناسبت است.

اين سخن كاملا صحيح است ولى بنظر نگارنده مراد از كفلين پاداش دنيا و آخرت است در مقابل ايمان قوى مثل وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ عنكبوت: 27. فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ آل عمران:

148. فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ نساء: 134.

كفيل

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ نحل: 91.

كفيل چنانكه معلوم شد بمعنى عهده‏دار بر انسان است كسيكه با خدا عهد مى‏بندد و يا بخدا سوگند ياد ميكند خدا را بر خويش عهده‏دار و كفيل تعيين ميكند يعنى اينكار را خواهم كرد و گر نه عهده دارم خداست و ميتواند در صورت تخلّف عقوبتم كند.

يعنى: چون پيمانى بستيد به پيمان خدا وفا كنيد و سوگندها را پس از محكم كردن نقض نكنيد كه خدا را بر خود كفيل قرار داده‏ايد و خدا بآنچه ميكنيد داناست.

كفى

كفايت بمعنى بى‏نيازى است «كفى الشّى‏ء كفاية» يعنى بواسطه آن بى‏نيازى حاصل شد در مجمع آمده: «الكفاية بلوغ الغاية فى مقدار الحاجة».

كَفى‏ بِاللَّهِ حَسِيباً نساء: 6. بس است و بى‏نياز ميكند خدا در حسابگرى راجع به زائد بودن و نبودن باء در فاعل «كفى» در اول باب باء صحبت شده بآنجا رجوع شود وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ احزاب: 25. خدا مومنان را از جنگ كفايت كرد و بى‏نيازى بخشيد كه احزاب خندق را با طوفان و ايجاد رعب و كشته شدن عمرو بن عبدودّ بدست على عليه السّلام وادار به پراكندگى و عقب نشينى كرد.