اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً
انعام: 76. چون شب او را فرا گرفت ستارهاى ديد، جمع آن كواكب است إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ صافات: 6. ما آسمان نزديكتر را با زينتى كه ستارگان باشند زينت كردهايم. در «سماء» توضيح داده شده كه ظاهرا مراد از «السماء الدنيا» آسمان منظومه شمسى است و كواكب ستارگان همان منظومه است و در «رجم» و «صبح» گذشت كه كواكب غير از مصابيح است و آيه إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ. وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ انفطار: 1 و 2. در از بين رفتن كواكب صريح است.
كان بمعنى بود، هست، واقع شده و غير آن ميايد. راغب ميگويد: كان عبارت است از زمان گذشته. در صحاح گفته: كان را اگر عبارت از زمان گذشته دانستى احتياج بخبر خواهد داشت زيرا فقط بزمان دلالت كرده و اگر آنرا عبارت از حدوث شىء و وقوع آن دانستى از خبر بىنياز است زيرا بزمان و معنى هر دو دلالت كرده است اكنون چند نوع «كان» را بررسى ميكنيم:
1- ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً آل عمران: 67. اين هر دو «كان» معمولى و از افعال ناقصهاند و دلالت بر زمان گذشته دارند.
2- إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً نساء:
1. إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً نساء:
11. وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً- ... إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً- ... إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً كان در اينگونه آيات دلالت بر ثبوت و لزوم دارد و معناى «هست» ميدهد نه زمان گذشته. يعنى خدا رقيب است. عليم است، حكيم است و هكذا.
راغب گويد كان در بسيارى از اوصاف خدا معنى ازليّت ميدهد.
ظاهرا غرضش آنست كه «كانَ اللَّهُ عَلِيماً» يعنى خدا از ازل چنين بوده است ولى بنظر نگارنده زمان در آن ملحوظ نيست.