است بماضى مثل: فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ اسراء: 67.
سوّم حرف استثنا است بمعنى «الّا» و بر جمله اسميّه داخل شود مثل إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ طارق:
4. (اقرب) عاصم و غيره «لمّا» را در آيه مشدّد و ديگران مخفّف خواندهاند آن در صورت اوّل بمعنى «الّا» و «ان» نافيه است يعنى: نيست هيچ نفسى مگر آنكه آنرا حافظى است و در صورت دوّم «ان» مخفّف از ثقيله است.
حرف نصب و نفى و استقبال است وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ بقره: 120.
يهود و نصارى هرگز از تو راضى نباشند تا مگر از دينشان پيروى كنى.
در قاموس ميگويد: آن نه براى نفى ابد است نه تاكيد نفى: چنانكه زمخشرى گفته، اگر براى ابد بود لفظ «اليوم» در آيه فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا مريم: 26. نميامد و اگر براى تأكيد بود لفظ «ابد» در وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بقره: 95. تكرار ميشد و اصل عدم تكرار است.
در اقرب الموارد چيزى در اين باره نفيا و اثباتا نقل نكرده است ولى طبرسى ذيل لَنْ تَرانِي اعراف:
143. فرموده لن نفى ابد است چنانكه فرموده «وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً» ... «لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً»، بنظر ميايد قول قاموس ضعيف است.
شعله. مشتعل شدن آتش.
اسم و مصدر هر دو آمده است، بمعنى غبار برخاسته نيز آيد لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ مرسلات: 31. نه گوار است و نه از شعله آتش باز دارد.
تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ. ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ. سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ مسد: 1- 3.
ابو لهب عموى حضرت رسول صلّى الله عليه وآله است و او را بقولى براى زيبائيش ابو لهب ميگفتند و دو گونهاش گوئى شعله ميكشيدند. بنا بر اين قرآن كنيه مشهور او را آورده و عنوان كرده