قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 6 -صفحه : 324/ 249
نمايش فراداده

چون با او مقاربت كرد بار خفيفى برداشت و حمل را ادامه داد.

وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً فرقان:

72. آنانكه در باطل حاضر نشوند و چون بلغوى گذشتند محترمانه و بى‏آنكه آلوده بشوند ميگذرند.

مستمر

(بصيغه فاعل) ثابت و دائمى. «استمرّ الشّى‏ء: دام و ثبت».

وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ قمر: 2. و اگر معجزه‏اى ديدند گويند سحر دائمى (و سحر بعد از سحر) است. بعضى آنرا محكم و قوى گفته‏اند.

(مرارة) بمعنى تلخى است بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ قمر:

46. بلكه قيامت وعده آنهاست و قيامت بلاى بزرگتر و تلختر است.

مرة

(بفتح اوّل) دفعه. گوئى آن يك مرور از زمان است. كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ انعام: 94.

الطَّلاقُ مَرَّتانِ بقره: 229. ثَلاثَ مَرَّاتٍ نور: 58. (مرة) (بكسر ميم) قوّه و نيرو و عقل و حالت مستمرّ است عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‏. ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ نجم شايد مراد از مرّة نيرو يا بصيرت و عقل باشد يعنى: او را فرشته پر قوت تعليم داده كه صاحب بصيرت است كه بپا خواست و نمايان شد.

مرض

بيمارى. اعمّ از آنكه بدنى باشد يا معنوى. وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ شعراء: 80. فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ بقره: 10.

مريض: بيمار. مرضى: بيماران.

وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ نور: 61.

عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ مزمّل: 20.

مروة

إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ بقره: 158. صفا و مروه از عبادتگاههاى خدا است. مروه كوهى است در كنار مسجد الحرام در مكّه ميان آن و كوه صفا محلّ سعى عمل حجّ و عمره است رجوع شود به «صفا». و آن فقط يكبار در كلام اللّه آمده است.